مهندس امیر رنجبر - زمینشناس :
بر اساس دانستههای زمینشناختی، شهر تهران در بخش البرز مرکزی و بر روی گسلخوردگی عظیم مشا – فشم و انشعابات متعدد آن قرار دارد. گسل مشا – فشم بخشی از خط زلزلهخیزی است که در امتداد رشته کوه البرز از شمالباختر ایران در آذربایجان آغاز میشود و با عبور از تالش، گیلان، مازندران، تهران، گلستان و بخشی از استان خراسان را در بر میگیرد. البته خط زمینلرزهخیز دیگری نیز در راستای رشته کوه زاگرس وجود دارد که به سمت ایران مرکزی و جنوبخاوری کشور امتداد مییابد و هر از چند گاهی فعالیت این گسلخوردگیها زلزلههای خفیف یا فاجعهباری را در ایران بوجود میآورد. مشهورترین این زمینلرزهها در سالهای اخیر در بویینزهرا (1341)، طبس (1357)، رودبار و منجیل (1369) و بم (1382) بوده است که تلفات و خسارات دهشتناکی از خود به جای گذاشت.
اما در مورد تهران زمینشناسان معتقدند، زمینلرزهای مهیب پیشرو خواهد داشت. زمان و مکان دقیق این واقعه دقیقا قابل پیشبینی نیست ولی دادههای ژئوفیزیک و تکتونیک نشاندهنده این واقعیت است که تهران بر مبنای سیکل زمانی زمینلرزههایش از گذشته تاکنون دچار تاخیری هشتاد ساله در زلزله شده که این موضوع خطر را چند برابر می کند. هر چه تاخیر در آزادسازی انرژی درون زمین بیشتر شود، قدرت زمینلرزه نیز بیشتر خواهد شد. زلزلهای با قدرت بیش از 7 ریشتر حتی میتواند آتشفشان خفته دماوند را نیز به فعالیت مجدد وا دارد که در اینصورت باید با تهران و حومه آن برای همیشه خداحافظی کرد.
در سالهای اخیر بارها بحث ایمنی سازههای موجود در شهر تهران مطرح بوده است اما به نظر میرسد مانند بسیاری دیگر از مسایل مهم و حیاتی دیگر در ایران، جدی گرفته نشده و با سهلانگاری و بیخیالی مقامات جمهوری اسلامی تبدیل به فاجعهای دیگر خواهد شد. تجربه ساختمان پلاسکو نشان میدهد که عدم توجه به بازسازی و نوسازی سازههای قدیمی و فرسوده میتواند بسیار خطرناک باشد. پس از انقلاب اسلامی ساختمان پلاسکو مانند بسیاری دیگر از املاک و اموال افراد ثروتمند یا وابسته به حکومت شاهنشاهی پهلوی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی رژیم جمهوری اسلامی مصادره شد و در این بین ساختمان 17 طبقه پلاسکو سهم بنیاد مستضعفان شد که با اجاره دادن حدود 590 واحد تجاری آن طی سالهای پس از انقلاب، سود کلانی را به جیب زد اما دریغ از ریالی که خرج بازسازی یا ایمنسازی آن کنند تا آنجا که بهدلایل فنی و ناایمن بودن سازه، سازمان گاز شهری تهران از دادن انشعاب گاز به ساختمان پلاسکو خودداری میکرد و کارشناسان و صاحبنظران بارها خواستار رفع مشکلات ایمنی ساختمان شده بودند. حتی در سالهای گذشته بارها اتفاقاتی مانند آتشسوزیهای محدود در ساختمان پلاسکو رخ داد که باز هم بنیاد به اصطلاح حامی مستضعفان هیچ اقدامی جز بالا بردن کرایههای مستاجران نکرد حتی یک سامانه اطفای حریق در ساختمان پلاسکو نصب نشد تا امروز که این فاجعه دردناک بهوقوع پیوست.
در پایان سرگذشت تلخ نخستین سازه مرتفع ایران، این پرسش بیپاسخ میماند که در صورت وقوع یک زمینلرزه بالای 5 ریشتر در تهران چه بلایی بر سر این کلانشهر چند میلیونی با تعداد بی شمار سازههای غیراستاندارد یا فرسوده خواهد آمد؟ هنگامیکه برای مهار آتشسوزی در یک ساختمان قدیمی 17 طبقه و جلوگیری از فروپاشی آن ناتوان هستید، چگونه به صدهاهزار یا شاید میلیونها نفر آسیبدیده زلزله احتمالی تهران کمک خواهد شد؟ آیا در تهران شاهد بزرگترین فاجعه انسانی تاریخ زمینلرزههای جهان خواهیم بود؟ آیا فروپاشی ساختمان پلاسکو زنگ خطری برای فروپاشی تمدن در تهران بزرگ نیست؟