در پارادوکسی غریب به تناقض همه دوگانگیهای روی داده در زندگی انسان مدرن امروزی؛ (ارجاع به مقدمه) سوم اکتبر زادروز مهاتما گاندی و روز جهانی نفی_خشونت است.
طبیعی این است که وقتی سخن را با این یادآوری شروع میکنم از «نفی خشونت» سخن بگویم و به تکرار همان چیزهایی بپردازم که احتمالا همه شنیدهایم.
بازهم طبیعی است که بسیاری در دل خود بگویند: این حرفها به درد محافل روشنفکری میخورد و در واقعیت «کلوخ انداز را پاداش سنگ است».
چنین تصوری ناشی از این است که همیشه اینطور وانمودشده که آموزهها و روش مبارزاتی گاندی منحصر به تاکید بر این بوده است که «خشونت» خوب نیست. پیداست که اگر چنین آموزهای قرار باشد به شیوهای رمانتیک و بیهیچ پیش زمینهای در نظر گرفته شود امری بیحاصل است مگر آنکه این نفی خشونت، هدفی عینی و ملموس را دنبال کند و بر قاعدهای بنا شده باشد.
همه ما شنیدهایم که گاندی تزِ نفی خشونت را در مبارزه دنبال میکرد اما کمتر کسی به این پرسش پاسخ داده است که او به عنوان یک حقوقدان از نفی خشونت در راه استحصال کدام قاعده و قانون سخن میگفت.
قاعدهای که گاندی از آن سخن میگفت و «نفی خشونت» را برآن مبتنی کرده بود، قاعدهای مشهور با این عبارت است که
«No taxation without representation»
«نفی مالیات بدون نمایندگی» بدین معناست که مالیات دهندگان در صورتی متعهد به پرداخت مالیات به حکومت هستند که به همان میزان در ساختار قدرت مشارکت داشته باشند و تدبیری برای نمایندگی آنان در قدرت و تجلی اراده آنان در تصمیم گیریها اندیشیده شده باشد و اگر قدرت آنان را نمایندگی نکند طبیعتا آنان نیز تعهد و التزامی به قدرت نخواهند داشت.
این قاعده اول بار در خلال جنگهای داخلی انگلستان و در نزاع میان هواداران پارلمان با هواخواهان سلطنت عنوان شد. نزاعی که در نهایت به غلبه پارلمان گرایان انجامید. اما این معنا را توسعه داد که شهروندان تنها درصورتی که اراده شان در قدرت تجلی داشته باشد و تصمیم حکومت تجلی اراده آنان باشد مقید و متعهد به دولتاند .
انحصار نمک توسط بریتانیا باعث شده که گاندی در اعتراض به این قانون، رژه خود را از پایگاهش در سابارماتی در نزدیکی روستای احمدآباد شروع کند و تا ساحل دریا در نزدیکی دندی ادامه دهد.
گاندی و همراهانش بعد از ۲۳ روز با پیمودن ۳۹۰ کیلومتر و زیر فشارها و تعذیبها، به ساحل نمک رسیدند و بدون پرداخت مالیات مشتهای خود را از نمک پر کردند و در طول مسیر به حملات و خشونت مزدوران انگلیسی، واکنش نشان ندادند اینها همه ذیل روش مبارزه با خشونت بود اما زیربنای این روش همان قاعده «نفی مالیات بدون نمایندگی» بود.
گاندی حقوق خوانده بود و با این قاعده - که در جهان معنایی انگلیسیها بی معنا نبود- آشنایی داشت، در نتیجه میگفت وقتی شهروند هندی نمایندهای در قدرت ندارد و تصمیم قدرت تبلور خواست او نیست لامحاله از قانون انگلیسی نیز تخطی میکند. بنابراین نفی خشونت هدف نبود، شیوهای بود که ابتنا بر قاعدهای منطقی و ریشهدار در تاریخ قانون گذاری بریتانیا داشت.
این قاعده بعدها زیر بنای مبارزات بسیاری از مستعمرات شد و حتی مارتین لوتر کینگ نیز در جریان مبارزات مسالمات آمیز خود بر این قاعده تکیه میکرد با این حال هنوز هم این جامعیت را دارد که تبعیت از قدرت را منوط به تمکین قدرت و قبول نمایندگی اراده ملت در تصمیمهای خود کند و آنقدر منطق قابل دفاعی داشته باشد که در مسیر تحقق خود، نیازی به خشونت نبیند زیرا تجلی این قاعده معطوف به «انجام ندادن و تعهد نداشتن» است نه مبادرت به عمل زیرا تعهد و تقید آنگاه معنا مییابد که در قبال این تعهد، اراده متعهد نیز تجلی یابد و قدرت، او را نیز نمایندگی کند.