اینجاست که باید فریاد کرد:
«ای اهل ایران! تکاسل و تراخی تا کی؟»
- حضرت عبدالبهاء.
اینجاست که باید یادی کرد از قرة العین:
فریاد این زن شاعره، علیه روحانیون مرتجع هنوز از زیر دیوارهای بانک ملی به گوش می رسد.
هر زمان که از کنار بانک ملی ایران، در خیابان فردوسی عبور میکنید، یادتان باشد که این بنا، روی زمین باغی بنا شده که به باغ ایلخانی معروف بود و قره العین در آن نیمه جان به گور شد. زیر کدام سنگ و آجر کدام ضلع این بنا قرة العین خفته است؟
آن که خطاب به قدرت دوران و مرتجعین مذهبی که در رکاب قدرت دربار مستبد شاهنشاهی بودند سرود:
تو و تخت و تاج سكندری
من و راه و رسم قلندری
اگر آن خوشست، تو در خوری
و گر این بدست، مرا سزا
قرهالعین را به جرم همین گفتهها و اعتقادات خفه کردند تا به جرم بهائی بودن، که در اصل در دوران او جنبش بابیه مطرح بود و نه بهائیت. و اگر در جمهوری اسلامی انتشار آثار او ممنوع است علاوه بر جرم اصلی او که بهائیت است، ارتجاع ستیزی و مساوات و عدالت خواهی قره العین است که جمهوری اسلامی و روحانیون حاکم با آن مسئله دارند و با آن مخالفاند.
آیا شهروندی ایرانی وجود دارد که نداند و یا موافق نباشد که در دوران جمهوری اسلامی احتمالا به هیچ بخشی از مردم ایران به اندازه هموطنان بهایی ظلم نشده است؟!
فرزندان هموطنان بهایی از تحصیل در دانشگاه محروم هستند، رهبران آنها زندانی شدهاند، در اوائل انقلاب برخی از آنها اعدام شدند، از بسیاری از مشاغل اخراج شدهاند، و بسیاری دیگر ظلم و تعدی که هموطنان بهایی ما متحمل شدهاند.
علیرغم تفاوت بنیادی اعتقادات مذهبی نگارنده با بهاییت که نشات گرفته از دانش اندک من از آن دیانت است، نگارنده معتقد است که همه آنهاییکه خود را مدافع حقوق بشر میدانند، باید از حقوق کامل شهروندی هموطنان بهایی که کاملا مساوی با بقیه جامعه بوده و آزادی کامل برای انجام فرائض مذهبی نیز بخشی از این حقوق باشد، حمایت کنند. این شامل همه مسلمانان به خصوص روشنفکران مذهبی نیز میشود.
در مورد بهائیت و دستاوردهای آنان، نگارنده هیچ صلاحیتی ندارد که به قضاوت بنشیند. اما نگارنده معتقد است که باید قاطعانه از حقوق آنان به عنوان پیروان یک دین دفاع نمود و جمهوری اسلامی را به دلیل این ظلم بزرگ محکوم کرد.
محكوم شود ظلم ببازوی مساوات
معدوم شود جهل ز نیروی تفرّس
گسترده شود در همه جا فرش عدالت
افشانده شود در همه جا تخم توّنس
مرفوع شود حکم خلاف از همه عالم
تبدیل شود اصل تباین به تجانس
در وانفسای وقوع حوادث و ظهور فاجعه، از این ظلم بزرگ ریشهای غافل نشویم چرا که جنایات، کشتارها و جنگ افروزیهای امروز که به گستره فرا مرزی کشیده شده، ثمره تخم شوم همان استبداد و ارتجاع سیاه است که در روز نخست بر باور سیاست گریز و صلح جوی عدهای نام «ضاله» گذاشت و با حذف و حصر و ممنوعیت به جنگ آنانی رفت که ذرهای خشونت در کلام و فقه و دستورات روا دارانه آنها نبوده است.
جایی خواندم حضرت بهاالله در شرق و غرب عالم به عنوان سفیر صلح و دوستی، انسانی نمونه و مروّج اصلی آئینی جدید شناخته میشد که از پیشبرد یک مدنیت جهانی سخن میگفت. همان مدنیت که نه فقط حاکمان زمانه بلکه ما شهروندان به ظاهر مدرن، سکولار و پستبورژوآ، آن را به نفع خود مصادره و در هر مقطع و مصالحهای نامی جدید بر روی آن میگذاریم.
«اگر علمای عصر بگذارند و من فی الأرض رائحه محبّت و اتّحاد را بیابند، در آن حین نفوس عارفه بر حرّیت حقیقی آگاه شوند، راحت اندر راحت مشاهده نمایند، آسایش اندر آسایش.»
– حضرت بهاءالله
بهار روحانی و طلوع آفتاب موعود بر باورمندان اش تهنیت باد.