پس از مدتها و شاید پس از سالیان، دست به ترجمه زدم، انگار" من، ترک خاکبوسی این در نمی کنم"، هرچند در طی این روزگاران، گه گاه در خلوت نشسته و به دور از هیاهو، با دفتر و کتاب هنشین شده ام و هر از گاهی هم ، برای دل خودم کتابی نوشته ام که آخرینش " در دامگه حادثه" بود و چشم بد روزگار به دور باد که بخاطر همان گفتگو با پرویز خان ثابتی، چه حکایت ها و رفتار و افتراها شنیدم و خواندم و دیدم اما بازهم بقول حافظ : من ترک عشق و شاهد و ساغر نمی کنم / صدبار توبه کردم و دیگر نمی کنم
... بازهم ترک عادت نشد ، توجهی به ان حرفها هم نبود و محتاج جنگ نبود.... وزارت سانسورچی در ایران - زبانم لال ؛ فرهنگ و ارشاد اسلامی- به کلی ممنوع القلمم کرد و... کابوس اوین را هم دیدم...
قصه بگذشت، از امریکا، راهی دانشگاه لندن شدم و ۱.۵ سال کارم تحقیق درباره گروه های ترور در خاورمیانه بود ، و از اول عید ۱۳۹۵ تا نزدیک شب یلدای ۱۳۹۵ یک دوران سرگردانی و آوارگی عجیبی بود از عراق و لبنان و ترکیه و یونان و بعد در سوئیس و قبل پرواز....
بقول شادروان داریوش همایون بهترین فرصت برای کتاب خواندن بود. در اواسط ژوئیه کتاب ژنرال فلین به دستم رسید و قبلا نویسنده همکارش مایکل لدین را در واشنگتن به مناسبت هایی دیده و کارش راخوانده بودم. و با نام فلین هم از ایام عراق از دور آشنا بودم.
۵ روزی پس از انتشار نسخه انگلیسی، در رستورانی کنار سفارت آمریکا در آتن ، ترجمه اش را شروع کردم و خواستم لذت خواندنش را با همزبانانم قسمت کنم. به خود ژنرال خبر دادم و بنا به مهرَش محبت کرد و با قوت قلب بیشتری ترجمه را شروع کردم... خدای من!، پس از مدتها ، دوباره ترجمه می کردم و با لغت ورمیرفتم و نزاع ذهن و زبان بود.و آخرالامر صفحه آخرش در هتلی در ژنو تمام شد و شب اش که با قطار به نزدیکی دریاچه لوزان رفتم و میهمان بزرگمرد جوانمرد وطنم، اردشیرخان زاهدی بودم ، دیگر ترجمه تمام شده، ترامپ هم پیروز شده و ژنرال هم به مقام بالایی دست یافته بود... چه حُسن تصادفی! ، ولی برایم همان بانگ نوشانوش و گاه پیامکی به "بلور ۷ رنگ" دادن و دلخوشی به یک رویایی شیرین، مرا بس بود....
در دوران ترجمه ۵ ماهه، هرشب این کتاب مونس و رفیق وفادارم بود و در همه جا همراهم. هتل، رستوران، فرودگاه، لابی و... کتاب بالینی ام شده بود و خاطره شیرین ترجمه اش ماند...خاطرات تلخ و شیرین آن ماه های انتظار هم خود عرصه نبرد من و سرنوشت بود. کتاب به شرکت کتاب لس آنجس رفت و ناشر سرگرم کار خویش و ....
در عنوان کتاب به انگلیسی نوعی بازی زبانی بود و هر دو کلمه برای تاثیر و تاکید بیشتر با "F"شروع شده بودند که در فارسی، واج آرائی گویند و در انگلیسی همalliteration انگار نوعی آفریننده موسیقی درونی است برای تاثیر و تاکید بیشتر. در ادبیات فارسی مشابهش هست ؛ شور شراب، سپهر سرنگون و ....
عناوین میدان جنگ و نبرد را هم دوست نداشتم و دست به دامان حضرت حافظ شدم و بنا به محتوی کتاب و آن دو مصرع مشهور ( عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست ) و ( ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست )؛ "عرصه نبرد" را برگزیدم و شخصا معتقدم که گزینه ای نزدیک تر و درست تر هست.
***
در این کتاب، مشخص است که نویسنده، یک میهن پرست است و ازهرچه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است. با زبانی ساده و شیرین سخن می گوید و از دولت های اهل مماشات و معامله آمریکا در ۴۰ سال اخیر گله ها دارد که دست و پای افراد را در افشای اسلام رادیکال بسته اند؛ حتی کارشناسان امنیتی را.
با صراحت می گوید آن بشری که خود را به خُدا وصل می کند و دم از تقدس میزند، یک شرور شارلاتان است چون به اسم خدا ؛ قتل و جنایت می کند. معتقدست با تروریسم اسلامی و اسلام رادیکال، جهان غرب باید چاره ای عقلانی بیاندیشد.
عقاید ضد قرائت خشونت از اسلام دارد و آن قرائت سنتی و متحجرانه از یک کتاب آسمانی را مانع مدرن شدن خاورمیانه و آرامش بشر امروز می داند و می گوید آن نوع از مسلمانان از عقلانی شدن هراس دارند و اسلام رادیکال نوعی سرطان است و متن یک کتاب باستانی مانند قُران، در جهان امروز کارآیی ندارد و باید اصلاحات و رفرم دینی صورت گیرد.
...بیش از یک دهه است که فلین بطور پیوسته، در کار و بارش به گروه های تروریست اسلام گرا پرداخته و جهادی ها و سلفی ها و ... دشمن خون آشام بشریت می داند همان افراد پیرو استبداد که به اسم خدا و پرچم سیاه ، جز نکبت و بدبختی برای بشریت امروز، حاصلی نداشته. نقد اسلام و قران را واجب می داند و می گوید در قید و بند دین یعنی بردگی و بندگی. و شرع را هم قانون احمقانه ضد بشر و ضد زن می داند. نقد شرع خشن و قرائت خونریزانه از اسلام را واجب می داند.
باورش اینست که علاوه بر تروریسم در منطقه خاورمیانه و تهدیدهای موجود علیه غرب، جهان با یک جنگ چند لایه روبروست و اسلامی های رادیکال مانند کمونیست ها، میخواهند تفکر و مرام و مسلک و عقیده خود را بر غرب تحمیل کنند ؛ بنابراین" باید در این عرصه نبرد، پیروز شد!".
سران رژیم جمهوری اسلامی را ستمگر، دروغگو و حیله گر می داند. که با جعل و اغراق و تبلیغات برای خود یک توهم و کاریکاتور تمسخرآلود از اسلام شیعی را به نمایش گذارده اند و با دُکان داری دینی و تحمیق مردم جامعه، تفکر قدرت آلود خود را تحمیل می کنند.
می گوید که فرهنگ و هنر و ادب و تاریخ ایران حرمت دارد اما نظام ولایت مطلق فعلی، تیشه به ریشه ایران زده و بنا به فساد و هرج و مرج فعلی در داخل ایران، بنای رژیم بر آب است و بزودی فرو میریزد و ....
می گوید که رژیم خمینی یک فاشیسم مذهبی است و بر اساس دروغ و خباثت و رذالت بنا شده.. و اینکه خمینی، ۱۴۰۰ سال ایران را به عقب برگردانده و ایران با استعداد امروزه در شُرُف نابودی و اضمحلال تمام است...
به فساد سیستم اداری-اجرایی-قضایی در ایران اشاره دارد و اینکه در سیستم قضایی بر اساس شرع خشن، با حقوق بشر و حقوق زنان ضدیت میشود
ایران امروز را بخش عمده اسلام رادیکال می داند و به روابط و عملیات تروریستی ایران و حزب الله و امل لبنان می پردازد که از روز نخست سیاست ایران بر ضدیت با امریکاست و فطرت ایران دشمنی با غرب است و تفکر خمینی هم همان بود.
به ریشه تشکل هسته سپاه در اردوگاه های تروریستی یاسر عرفات اشاره دارد و بعد به قصه های صدور انقلاب و جنایات انفجارها علیه آمریکایی ها و ضدیت با یهود و گروگانگیری و .... می پردازد
معتقدست که نظام سیاسی امروز مُلایان در ایران با داعش یکی است و دکان شیعه و سنی هم ساختگی است و القاعده دوست و یاور تهران است.
می گوید که ایران با دروغ و رفاقت با پاکستان و کره شمالی، هم جهان را سرگرم اتم ساخت و هم به تروریسم دامن زد و هم علنا مینویسد که کارتر و اوباما هر دو احمق های مصلحت چی و فریبکار تاریخ امریکا هستند که جمهوری اسلامی را باور کردند و با سیاست های مخرب انان زدوبند کردند و دست دوستی با مُلایان حاکم دادند.
فلین خواهان تغییر رژیم در تهران است . با حمله سیاسی و تبلیغاتی علیه ایدئولوژی تبلیغی و دروغ رژیم و فضای سانسور حاکم بر ایران. فلین پدیده ی موهوم و ساختگی
ولایت مطلقه فقیه را "ضد ایران و بشریت" برمی شمارد و همچنین، کابوس خامنه ای را هم خیزش دوباره مردمی و یا جنبش دمکراتیک جدید می داند...
به دوباره شعله ور شدن جنبش ۱۳۸۸ در ایران باورمند است مشروط بر انکه رییس جمهور در پشت پرده به رفاقت با دکان داران غدار دین نپردازد و ...و می گوید اوباما بجای شنیدن و حمایت معنوی از دمکراسی طلبی و آزادیخواهی مردمان ایران ، به نامه نگاری با دشمن متوهم و غدار آمریکا، یعنی خامنه ای، پرداخت که همواره فرمایشات بیات شده دارد مانند امپریالیسم جهانخوار، نظام منحط سرمایه داری، لیبرالیسم مُرده ، سقوط آمریکای متجاوز و ....
فلین از ائتلاف و حضور ایران در خط ضدیت با غرب متمدن و آمریکا ( کره شمالی- چین-روسیه-ایران-سوریه-کوبا-ونزوئلا-نیکاراگوا-اکوادر و...) وحشت زده است که درآمدهای این ترمینال اقتصادی پدید آمده ، برای حمایت از تروریسم در جهان امروز بکار رفته است
معتقدست که انچه امروز جهان غرب و متمدن با آن روبروست خطرناک است و باید چاره ای اندیشید و بساط این دیکتاتوری های مذهبی را برچید.
معتقدست که جهان با یک جنگ چندلایه روبروست و باید درین عرصه نبرد ، رسانه های فارسی مماشات گر و اهل معامله فارسی زبان در امریکا و یاوابسته به دولت امریکا ، دوباره نو شوند تا سخن و صدای نسل جوان ایران و ملت های زیر یوغ استبداد باشند نه حکومت قهار و غدار آنان...
آخرالامر ، به دور از فضای فکری نویسنده و فارغ از راه حل های عملی و ممکن او ، کتاب "عرصه نبرد" خواندنی است آنهم با زبانی شیرین و مردم فهم.
و تلنگری به اندیشه و ذهن نقاد خواننده است تا با شک و نگاه خرد ، بیشتر بجوید و بکاود.