زمان زماني متولد 1303 در شهر بابل بود. پدرش دکتر حسين خان زماني و پدر بزرگش دکتر زينا لعابدين زماني (فارغالتحصيل رشته طب از مدرسه دارالفنون تهران و اولين طبيبان بابل و استان مازندران) بودند. زمان زماني در خانوادهاي که اکثراً به طبابت اشتغال داشتند، چشم به جهان گشود. در دوران کودکي و نوجواني، اسماعيل زماني مدير داروخانه ايران در بابل که پسرخالۀ پدرش بوده، وقتي علاقه و شيفتگي زمان را به نقاشي دريافت، بسيار تشويقش کرد.
زمان در سال 1320 براي تحصيل پزشکي به ترکيه رفت. اين سفر، درست چند سال بعد از آغاز جنگ جهاني دوم انجام گرفت. در آن زمان از تعدادي از دانشجويان براي تحصيل در ترکيه دعوت به عمل آمده بود، که زمان، هم همراه تعدادي ديگر به ترکيه رفت، و در استانبول اقامت گزيد.
شادروان زمانی، کار گرافيک را در مؤسساتي مثل «کانون آگهي زيبا» و «آگهي ماه»، که اولين مؤسسات تبليغاتي ايران بودند، شروع کرد. طراحي در هر دو مؤسسه بر عهدة او بود.
در بخش تبليغات و موضوعات سازمان برنامه، و روزنامة اطلاعات، مسؤوليت «لي آوت» و صفحه بندي را بر عهده داشت. در مجله «کيهان بچهها» هم مشغول به کار بود. او در مؤسسه انتشاراتي فرانکلين با فيروز شيروانلو، پرويز کلانتري و ديگران در تصويرسازي کتاب کودکان و کتابهاي درسي همکاري مي کرد. در موسسة فرانکلين، به طراحي کتابهاي درسي پرداخت. در آنجا تعدادي از کتاب هاي درسي افغانستان را هم طراحي کرد.
شادروان زمان زمانی کمی بیش از یک سال پیش از وقوع انقلاب از ایران به آمریکا مهاجرت کرد و برای چهار دهه از عمر خود را در این کشور سپری کرد. شادروان زمانی در همه این ایام به ایران عشق ورزید و در طول این دوره طولانی آثاری با موضوعیت فرهنگ ایران خلق کرد. ارزش برخی آثاز زمان زمانی در حراجی های هنری به هزاران دلار رسیده است.
شادروان پرويز کلانتري در مقدمه کتاب آثار زمان زمانی که پیش از این در ايران به چاپ رسيده است، نوشته بود: «زمان بي وقفه گذشت و گذشت و گذشت... تيک تاک تيک تاک تيک تاک... حالا زمان زماني، دوست چندين سالهام ينگه دنياست جايي که درست شب ما روز آنهاست! گر چه در شروع کار کتاب درسي، ساعتهايمان با هم ميزان بود. تاريخ تيک جغرافيا تاک، فارسي تيک هندسه تاک، کتابهاي جيبي و نشريات پيک و... زمان در سفرش به افغانستان گفته بود: بابا نان داد. افغانها کتابهاي درسيشان را به او سپردند و سفرنامهاي تصويري رهآورد اين سفر بود... همکاري من با زمان، از مؤسسۀ انتشارات فرانکلين و بر سر کتابهاي درسي شروع شد. حدود شش ماه در نيويورک در آتليه دانرو با هم چيزها آموختيم.... در نيويورک گاهي به گرينچ ويلچ سر ميزديم و از گالريهاي نقاشي ديدن ميکرديم... و زمان از «سرگردانيها» و «غربتها» طرح هايي برميداشت....يک روز از زمان پرسيدم: از پايان چه خبر؟ او هم از پايان خبري نداشت!»