امیر رنجبر
پس از شکست ایران ساسانی از اعراب مسلمان در چهارده قرن پیش تاکنون، پیکار بین ایرانیان و اشغالگران تازی به صور گوناگون در تاریخ تکرار شده است. از قیام بابک خرم دین در آذرآبادگان (آذربایجان) گرفته تا مازیار مازندرانی و روزبه خراسانی (ابومسلم) و ...، مبارزات مقطعی و جسته و گریخته ایرانیان در طول این چهارده قرن بر علیه اعراب رخ داده است؛ اما با به قدرت رسیدن پادشاهی صفویه در ایران (۱۷۲۲–۱۵۰۱میلادی)که مقارن با حکمرانی سلاطین عثمانی بود، رقابت بین عرب و عجم (لقبی که اعراب به غیرعرب بویژه ایرانیان دادند، به معنای زبان نفهم یا کسی که با لکنت حرف می زند) وارد مرحله جدیدی شد. ترکان عثمانی (و اعراب تحت تسلط ایشان) حکومت خود را ادامه خلافت خلفای چهارگانه پس از محمد (پیامبر اسلام) بویژه عثمان، خلیفه سوم، می دانستند و داعیه امپراتوری اسلامی در سرزمین های خاورمیانه (همانند ادعای حکومت اسلامی داعش در زمان حاضر) داشتند. شاهان صفوی که ایرانی مقتدر و قوی را تاسیس کرده بودند، خود را از اهالی تصوف و عرفان اسلامی می دانستند که با خاندان علوی (امام علی و فرزندانش) پیوند داشت و باعث شد تا از نظر سیاسی برای عدم دنباله روی از عثمانیان و نیز اثبات مسلمان بودنشان، مذهب شیعه را برگزینند تا در برابر اسلام اهل سنت عثمانیان قرار گیرد. هر چقدر ایران صفوی قوی تر و بزرگتر می شد، تفکر ایجاد و استیلای امپراتوری اسلامی صفوی بر منطقه خاورمیانه تقویت می شد تا جایی که این ایدئولوژی، بهانه جنگ های کوچک و بزرگ بین دو قدرت اسلامی خاورمیانه شد. این دشمنی، سرآغاز تاریخ رقابت اسلام شیعه و سنی شد که تاکنون با فراز و نشیب های فراوانی ادامه پیدا کرده است.
پس از سلطنت صفویه، حکومت های بعدی نیز با توجه به میزان قدرت شان کم و بیش به رقابت با امپراتوری عثمانی ادامه دادند تا اینکه پس از جنگ جهانی اول و شکست و فروپاشی عثمانیان که در جبهه متحدین حضور داشتند، سرزمین اصلی خاورمیانه نیز چند پاره شد و با تاسیس کشور ترکیه، قیمومیت بقیه ممالک بین فرانسه و انگلستان، از دول پیروز در جنگ جهانی اول، تقسیم شد؛ شاید همین زمان یعنی اوایل قرن بیستم بود که رقابت بین شیعه و سنی در خاورمیانه به حداقل قوت خود رسید اما زیر پوست حکومت های گوناگون منطقه، روحانیون هر دو جبهه به نفوذ در دل مردمان مذهبی خاورمیانه و نیز تحت کنترل گرفتن عقاید سیاسیون و دولتمردان کشورهای شان به شدت ادامه دادند و آتش دشمنی شیعه و سنی را زیر خاکستر گرم نگه داشتند. از طرف دیگر دولت های استعمارگر بویژه بریتانیا که در خاورمیانه حضوری سنتی و ریشه دار داشت نیز سیطره خود در ممالک منطقه را در تفرقه مذهبی بین مردم و حکومت های آنها می دیدند و بنابراین با نفوذ گسترده ای که بر روحانیت شیعه و سنی داشتند، بر این آتش دشمنی مقدس می دمیدند.
در دوره معاصر با قدرت گرفتن عقاید اسلامی افراطی در خاورمیانه که تقریبا همزمان با انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ بود، برخی از قدرت های غربی که نگران نفوذ کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در خاورمیانه بودند، بطور پنهانی و یا حتی آشکار از گروه های اسلامی حمایت کردند تا آنها را در برابر چپگرایان کمونیست قرار دهند. نگاهی به اوضاع منطقه خاورمیانه در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد میلادی، شاهد محکمی بر این مدعاست؛ در افغانستان حکومت هوادار شوروی «ببرک کارمل» بر سر کار آمد و ارتش سرخ به بهانه پشتیبانی از وی به افغانستان هجوم برد و آن را اشغال کرد، یگانه قدرتی که می توانست ارتش شوروی را زمینگیر کند، جنگ های نامتقارن چریکی توسط پیکارجویان مسلمان با عقاید افراطی بود که اتفاق افتاد و امروز مشهورترین آنها «طالبان» نام دارد. در ایران با استفاده از ناآگاهی و عقاید مذهبی توده مردم و اشتباهات استراتژیک «محمدرضا پهلوی» شاهنشاه ایران، روحانی افراطی کم نام و نشانی که سال ها در ترکیه، عراق و فرانسه در تبعید بود، به قدرت رسید که بنیانگذار یکی از افراطی ترین حکومت های اسلامی تاریخ در خاورمیانه شد و ماموریت نابود کردن گروه های چپ در ایران را به خوبی انجام داد اما زیاده طلبی آیت الله، او را به سمت صدور انقلاب اسلامی شیعه در منطقه سوق داد و خیز جمهوری اسلامی برای نفوذ در مناطق شیعه نشین آغاز شد؛ هرچند که جنگ بین ایران و عراق (باز هم از نوع شیعه و سنی) وقفه ای در گسترش قدرت اسلام شیعی ایرانی در خاورمیانه ایجاد کرد ولی همزمان پایه های گروه هایی همچون حزب الله لبنان و یا کمک به مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و نیز یاری به دولت شیعه سوریه در دستور کار جمهوری اسلامی قرار داشت. با مرگ خمینی و به رهبری رسیدن آیت الله دیگر، علی خامنه ای، رویای تشکیل امپراتوری اسلامی شیعه همانند صفویه، قدرت گرفت و میلیاردها دلار پول نفت ملت ایران خرج تسلیح و تقویت گروه های اسلامی افراطی بویژه نوع شیعه آن شد. دولت عربستان سعودی بعنوان یکی از بزرگترین حکومت های اسلامی سنی (به همراه مصر) به شدت از قدرت گرفتن جمهوری اسلامی ایران دچار هراس شد و به صورت آشکار و پنهان شروع به دشمنی ورزی با رقیب شیعه خود کرد. سعودی ها همانند رقبای شیعه شان، گروه های افراطی سنی را تقویت کردند و آنها را در مناطق مورد مناقشه شان با ایران مانند عراق، سوریه و یمن در مقابل گروه های حامی جمهوری اسلامی قرار دادند. بر همگان آشکار است که شاهزادگان و وابستگان سعودی همچون رقیب ایرانی شان به حمایت مادی و معنوی از افراطیون سنی پرداخته اند؛ نمونه بارز آن القاعده و رهبر عربستانی آن «اسامه بن لادن» بوده است.
افراطی گری اسلامی که روزگاری برای در هم کوبیدن عقاید و قدرت های مارکسیستی در منطقه خاورمیانه استفاده شد، امروز همچون اژدهای هفت سری شده است که حتی به سرهای خود نیز رحم نمی کند و سرهای شیعه و سنی آن در قالب جمهوری اسلامی ایران و متحدان آن و عربستان سعودی و هم پیمانانش سعی در توقف و حتی حذف یکدیگر دارند. آنچه در ماه های آینده در خاورمیانه رخ خواهد داد، مستقیما بستگی به برخورد دو مدعی امپراتوری جهان اسلام دارد و سرنوشت نهایی افراطی گری اسلامی در خاورمیانه را مشخص خواهد کرد.