وی در مقاله خود به مصاحبه فروغ فرخزاد با مصاحبه کننده رادیویی اشاره می کند که از او می خواهد تا شعرهایش را با ویژگی های زنانه بیان کند و او ضمن رد این مسئله می گوید: "آنچه مهم است انسانیت است، نه مرد یا زن بودن .اگر شعر بتواند به این نقطه برسد، دیگر هیچ ارتباطی با خالق خود ندارد و تنها در دنیای شعر می ماند."
نویسنده این مقاله در خصوص فروغ فرخزاد می نویسد: او یکی از نویسندگان برجسته نیمه قرن بیستم در ایران بود که در طول زندگی خود با مسئله تأثیر جنسیت بر پذیرش آثارش ، در فرهنگی که زنان اغلب به نقش های سنتی محدود می شدند، مبارزه می کرد.
وی دراولین مجموعه اشعارش می نویسد: "شاید به این دلیل که هیچ زنی قبل از من گامی برای شکستن زنجیرهایی که دست و پای زنان را بسته، برنداشته است، من اولین کسی باشم که این تابو رامی شکنم و به این دلیل با من مخالفت می کنند."
فروغ فرخزاد درسن 32 سالگی در سال 1967 در یک تصادف اتومبیل درگذشت که مرگ وی به عنوان یک تراژدی ملی تیتراول صفحات روزنامه های تهران آن زمان را بخود اختصاص داد.
روزنامه ادبی ایرانی با عنوان "سخن" پس از مراسم خاکسپاری او نوشت: "فروغ شاید اولین نویسندۀ زن در ادبیات فارسی باشد که احساسات عاشقانه ای از جنس زن را در شعرهایش بطور صریح و با ظرافت خاصی بیان می کند وبه همین دلیل او توانست فصل جدیدی در شعر پارسی را بازکند."
امیرحسین راجی درمقاله خود اضافه می کند: پس از نظام پادشاهی سکولار درسال 1979، حکومت جمهوری اسلامی شعرهای او را به مدت یک دهه ممنوع کرده بود. اما این سانسورو محدودیت، تنها نسل جدید را برای دستیابی به شعرهای این نویسنده بزرگ تشنه تر کرد و حال از "فروغ" به عنوان نماد آزادی هنر،جنسیت و شخصیت یاد می کنند.
اشعار فروغ که به منظوررشد و پیشرفت زنان در برابرسالها بی عدالتی سروده ، حاکی ازمفهوم انسانیت بود. فروغ بر این باور بود که هم مردان وهم زنان ازنابرابری جنسیتی جامعه رنج می برند.