یکی از این چهرهها، سید حسن خمینی، نوه روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است؛ کسی که با وجود رد صلاحیت از سوی شورای نگهبانی که خود محصول مکتب پدربزرگش است، همچنان سعی دارد نقش مصلح و میانجی را ایفا کند. اما نگاهی دقیق به سخنان و مواضع اخیر او، تناقضهایی را نمایان میکند که نمیتوان از کنار آنها به سادگی گذشت.
سکوت در برابر تحریف «خلیج فارس»؛ آزمونی که مردود از آن بیرون آمد
در هفتههای گذشته، موضوع تحریف نام «خلیج فارس» توسط برخی منابع غربی و رسانههای جهانی، بار دیگر به صدر اخبار بازگشت. این مسئله، با واکنش تند بسیاری از ایرانیان داخل و خارج کشور روبهرو شد؛ چرا که نام «خلیج فارس» نه فقط یک مسئله تاریخی، بلکه نماد هویت ملی ایرانیان است.
با این حال، سید حسن خمینی، که خود را دلسوز ملت ایران میداند، از کنار این موضوع با سکوتی معنادار عبور کرد؛ سکوتی که در سابقه پدربزرگ او نیز مسبوق به سابقه است. این رفتار بار دیگر ثابت میکند که برای نسل حاکمان جمهوری اسلامی، مرزهای جغرافیایی و ارزشهای ملی نه تنها موضوعیت ندارند، بلکه به دیدهی شک و بیمهری نگریسته میشوند.
تناقضگویی در باب حقوق بشر؛ آیا قتل خاشقچی مهمتر از اعدامهای ۶۷ است؟
یکی از نکات جالبتوجه در مواضع حسن خمینی، انتقادات او از ولیعهد عربستان بهخاطر قتل جمال خاشقچی است؛ در حالی که پدربزرگش، با صدور فتوای اعدام هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، یکی از بزرگترین جنایات سیاسی نه فقط دوران معاصر ایران را بلکه جهان را رقم زد.
خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، نه تنها هیچگاه پاسخگوی این جنایت نشد، بلکه آن را در راستای “حفظ نظام” مشروع جلوه داد. حال، نوه او که نام «یادگار امام» را با خود یدک میکشد، در برابر این گذشته خونین سکوت اختیار کرده اما در عوض برای حقوق یک روزنامهنگار سعودی، عَلَم حقوق بشر برافراشته است. این، نه عدالتخواهی بلکه شعبدهای از ریا و استاندارد دوگانه است.
فلسطین و غزه؛ دفاع گزینشی از مظلوم
در حالی که مردم بیگناه غزه قربانی سیاستهای تندروانه گروههایی چون حماس و جهاد اسلامی شدهاند، و بارها گزارشهایی از استفاده آنها از غیرنظامیان بهعنوان سپر انسانی منتشر شده است، سید حسن خمینی در این زمینه نیز ترجیح داده سکوت اختیار کند.
سکوت او در برابر جنایاتی که در پوشش “مقاومت” رخ میدهد، نشانگر همان سیاست دیرینه جمهوری اسلامی است: دفاع گزینشی از مظلومان، تنها در صورتی که با اهداف سیاسی نظام سازگار باشد. در غیر این صورت، حتی زنان و کودکان بیدفاع نیز به فراموشی سپرده میشوند.
«تحقیر ملت ایران»؛ سخنی بزرگ، از دهانی نابهجا
در همین اظهار نظر اخیر خود، سید حسن خمینی گفته است: «کسی که ملت ایران را تحقیر میکند، خود تحقیر میشود». جملهای که در ظاهر زیبا و دلسوزانه است، اما گوینده آن کوچکترین صلاحیت اخلاقی برای بیانش ندارد.
چه کسی بیش از بنیانگذار جمهوری اسلامی، ملت ایران را تحقیر کرد؟ از اعمال حجاب اجباری گرفته تا سرکوب فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، تا راندن میلیونها ایرانی به تبعید، نابودی سرمایههای ملی، و تبدیل کشور به میدان جنگهای نیابتی منطقهای… تحقیر ملت ایران نه با زبان بیگانگان، بلکه با عملکرد همان “رهبر کبیر انقلاب” آغاز شد.
آیا میتوان از نوه کسی که مردم را «ضدانقلاب، مرتد، مفسد فیالارض و “طاغوت زده» میخواند؛ انتظار داشت امروز صادقانه از عزت ملت ایران سخن بگوید؟
نتیجهگیری
سید حسن خمینی، علیرغم تمام تلاشهایش برای ظاهر شدن در نقش یک روحانی معتدل و ملیگرا، نمیتواند از سایه سنگین گذشته خود و پدربزرگش رهایی یابد. عملکرد، مواضع، و سکوتهای معنادار او گواهی است بر ادامه همان مسیر.
تا زمانی که نخبگان سیاسی و مذهبی ایران، گذشته خود را با صداقت نقد نکنند، نه تنها راهی به سوی آیندهای بهتر نخواهند یافت، بلکه در حافظه تاریخی ملت، بهعنوان تداومبخش همان تحقیر، سرکوب و بیوطنی شناخته خواهند شد.
نویسنده: بیژن خلیلی