...دو روز پس از رسیدن محمدخان به مشهد، سپاهیان علیقلی خان به دستور وی شبانه به زندانی که نوجوان سیزده ساله در آن زندانی بود، می روند و او را که تازه به خواب رفته بود، بیدار می کنند و در حالی که وی با تردستی می کوشید از تاریکی شب سود برده و از چنگ آنان بگریزد، دستهایش را می بندد و به اتاقی که در آن جراح می باید او را اخته کند می برند. جراح یا جلاد با دیدن این کودک نحیف که دشواری روزهای جنگ و اسارت او را رنجور هم کرده بود، یکه می خورد و به مأموران می گوید: آیا مطمئنید که این کودک را باید اخته کنم؟
پاسخ می دهند آری، دستور حضرت عادلشاه! (علیقی خان) است. جراح می گوید: ولی گمان نمی کنم که این کودک تاب تحمل چنین مجازاتی را داشته باشد. مأموران می گویند: چاره ای جز ارجای حکم نیست، زیرا دستور شاه است.
جراح کودک خواب آلود را روی میز می خواباند و پس از برهنه کردن او در حالی که محمدخان هاج و واج مانده و هنوز نمی دانست که با او چه می کنند، به درست نمی توانست درد و رنج چنین رفتار را در مغز خود مجسم کند، زیرا اصلا معنای واژه «اخته» را نمی دانست. به هر روی دژخیم دست به کار می شود و با داروهای گیاهی پیرامون بیضه ها و آلت تناسلی او را بی حس می کنند و سپس با کاردی تیز دو بیضه او را می برد و . ...
فشار روانی ای که در شب بر محمد نوجوان وارد شد، نگفتنی است و چون خونریزی ادامه داشت و بیم مرگ کودک می رفت، این بود که جای زخم را با آهنی گداخته سوزاندند تا خونریزی بند بیاید. سپس وی را روی ماسه های گرم خوابانیدند تا زخم زودتر بهبود یابد.
کودک بی گناه، چند روز بیهوش بود و گمان می کردند که دیگر به هوش نیاید ولی پس از به هوش آمدن محمدخان دیگر کودک پرجنب و جوش پیشین نبود. بسیار کم سخن می گفت. دیگر به چشم محافظان خود نگاه نمی کرد و ...
این خشم و نفرت که تا پایان زندگی در وجودش موج می زد نه تنها هرگز او را رها نکرد بلکه موجب بروز جنایات هولناک دیگر از سوی وی نسبت به پیرامونیان او شد و رویداهای شگفت ودردآوری را در تاریخ رقم زد. (صفحه 15 و 16)
... آقا محمدخان ، محمدولی خان قوانلو و مصطفا خان دولو را با ده هزار سپاهی آزموده به جنگ آنان فرستاد و دو روز جنگ بی امان با ترکمن ها گذشت. در روز سوم با وجود دلاوری ها و جانبازی های ترکمن ها، پایداری آنان در هم شکسته شد و به دستور آقامحمدخان، سیصد مرد دلیر ترکمن و هشتصد زن و کودک بی گناه آنها به تیغ خونریزی قاجاریان از پای در آمدند. این جنایت باعث شد که بسیاری از ترکمن ها زنان خویش را بکشتند تا به دست مردان قاجان گرفتار نشوند و مورد تجاوز قرار نگیرند.
برخی دیگر از زنان ترکمن ، خویشتن را از ترس اسارت و تجاوز قاجاریان به دام مرگ افکندند.
از این گذشته برخی از زنان که گرفتار سربازان قاجار شدند در یک فرصت مناسب کارد را از کمر سرباز متجاوز کشیدند و خود را کشتند . (صفحه 191)
شرکت کتاب: برخی از پژوهشگران تاریخ به طور دانسته یا نادانسته از لفظ «آغا» (با غین) که مخصوص خواجگان و زنها بوده است برای نام آقامحمدخان قاجار استفاده کرده اند. به طور مثال، در یکی از تصحیحات کتاب معروف «تاریخ عضدی»، مصحح علاوه بر اینکه در مقدمه علناً یکی از اهداف تصحیح و چاپ کتاب را «مقایسه ما بین خانواده سلطنتی پهلوی و خانوادههای سلطنتی قاجاریه»مطرح کرده، بر بیکفایتی خاندان قاجار تأکید کرده و در مقدمه و عناوینی که خودش اضافه نموده، بر خلاف نسخه خطی، از لفظ «آغا» برای سر سلسله قاجاریه استفاده کرده است.
با بررسی متون دست اول و منابع معتبر تاریخی، نشان میدهد که در هیچ یک از این منابع اصیل لفظ «آغا» برای مؤسس قاجاریه به کار نرفته و لفظ «آقا» بر سر نام آقامحمدخان صحیح است، چرا که این لفظ برای سیادت و تظاهر به اینکه او فرزند آقا سید مفید استرآبادی بوده در هنگام تولد به نام او اضافه شده و بعدها حفظ شده است.
ادامه این مطلب را می توانید از کتاب «آقا محمدخان قاجار » بخوانید، شما می توانید این کتاب را از شرکت کتاب تهیه فرمایید.