اگرچه جنگ سرد هنوز به شدت درجریان بود، اما واشنگتن انگیزهاش را برای محافظت قاطعانه از منافع حیاتی خود در خاورمیانه از دست داده بود. بدین ترتیب، هنگامی که ایران غرق آشوب شده بود و اسلامگرایان در آستانه تسلط بودند، کارشناسان سیاست خارجی آمریکا اینطور اندیشیدند که تا زمانی که رژیم انقلابی «تداوم استراتژیک» را نسبت به رژیم قبلی حفظ کند و اتحاد جماهیر شوروی را از ایران و خلیج فارس دور نگه دارد، جایگزین کردن شاه با آیتالله ایده چندان بدی هم نیست.
چیزی که کارشناسان آمریکایی کاملاَ دستکم گرفتند، پتانسیل شدید خود اسلامگرایان برای ایجاد ویرانی و برهم زدن نظم لیبرال جهانی همتراز با کمونیستها بود. آنها به محض تسلط بر ایران خاورمیانه را غرق هرج و مرج کردند. تلاش برای صدور انقلاب خونین خود به منطقه، گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکایی، سوق دادن ایران به سوی جنگ با تحریک شیعیان عراق برای سرنگونی صدام حسین و آتشافروزی در جنگ داخلی لبنان از طریق ایجاد حزبالله آشکارترین اقدامات خشونتآمیز اسلامگرایان بلافاصله پس از به قدرت رسیدنشان در ایران بود.
فروپاشی بلوک شرق در اوایل دهه 1990 و سرنگونی رژیم بعث عراق در اوایل دهه 2000 فرصتهای چشمگیری برای پروژه توسعهطلبی و امپراطوریسازی تهران ایجاد کرد. پس از آن بود که جمهوری اسلامی تلاش جدی برای دستیابی به نیروی هستهای نظامی را آغاز کرد، نیروهای نیابتی خود را به طور گسترده در سرتاسر منطقه توسعه داد و با استقرار دولتهای شبهنظامی اسلامگرای طرفدار تهران در داخل دولتهای کشورهای عربی شروع به نقض حاکمیت ملی آشکار آنها کرد.
ایالات متحده از آن زمان سعی کرده با رژیم اسلامگرای ایران به عنوان یک «واقعیت روی زمین» مدارا کند. واشنگتن تحت دولتهای متفاوت دموکرات و جمهوریخواه اقدامات مختلفی برای مقابله با تهران انجام داده است. این هم شامل مماشات و هم مجازات بوده است که توافق هستهای نمونه اولی و ترور قاسم سلیمانی نمونه دومی است. اما با افزایش دشمنی تهران، این رویکرد کجدار و مریز به طرز فزایندهای ناکارآمد شده است.
اسلامگرایان ذاتاً آخرالزمانی، مداخلهگر و توسعهطلب هستند. آنها شکست کامل غرب و متحدانش در خاورمیانه را برای دستیابی به هدف نهایی خود یعنی تشکیل «حکومت جهانی اسلام» ضروری میدانند. بدین ترتیب، آنها هر کاری که بتوانند برای ضربه زدن به نظم لیبرال در جای جای جهان انجام میدهند. این شامل نفوذ در آمریکای لاتین برای تضعیف امنیت ایالات متحده، کمک به روسیه برای کوبیدن اوکراین، دادن نفت قاچاق ارزانقیمت به چین و کره شمالی، و تحریک حوثیها برای مختل کردن کشتیرانی جهانی در دریای سرخ است. ناگفته نماند که اسلامگرایان فاصله بسیار کمی با ساختن بمب اتم دارند، و به زودی چماق تهدید هولوکاست هستهای را نیز بالای سر دشمنانشان در منطقه و باقی جهان نگاه خواهند داشت.
از آنجایی که دولت بایدن، به دنبالهروی از دولت اوباما، سیاست مماشات با تهران را دنبال میکند و همچنان امیدوار است که توافق اتمی موسوم به«برجام» را احیا کند، واشنگتن خیلی دیر و خیلی دقیق به تشدید مخاصمه توسط رژیم ایران واکنش نشان داد. این امر منجر به افزایش تصاعدی تجاوزات تهران، نه تنها علیه منافع امنیتی آمریکا که موجودیت اسرائیل نیز شد. حملات تروریستی گسترده حماس علیه اسرائیل در درجه اول به این خاطر اتفاق افتاد که اسلامگرایان ضعف بازدارندگی آمریکا در خاورمیانه را احساس کرده بودند. آنها متعاقباً از اکتبر 2023حدود 200 بار به پایگاهها و نیروهای آمریکایی در منطقه حمله کردند،و در نهایت سه پرسنل نظامی را کشتند و تعداد زیادی را مجروح کردند.
نابود کردن نیروهای نیابتی رژیم جمهوری اسلامی ایران و تواناییهای نظامی آنها لازم است اما کافی نیست. تهران تقریباً به آسانی آنها را در کمترین زمان ممکن جایگزین میکند، چرا که جان یک نیروی نیابتی ارزان است و پول هم همیشه در جریان است. طی سالها، ایالات متحده و اسرائیل بارها و بارها به داراییهای رژیم ایران در سراسر منطقه ضربه زدهاند، اما این تأثیر چندانی در طرح کلان قضایا نداشته است. تهران و نیروهای نیابتیاش تحت فشار میتوانند مدتی خودشان را پنهان کنند، اما به محض اینکه آبها از آسیاب افتاد دومرتبه ظاهر میشوند و شیطنتشان را از سر میگیرند.
ایالات متحده به یک «تغییر رویکرد بنیادی نسبت به رژیم ایران» نیاز دارد. واشنگتن باید مفروضات دیرینه خود در قبال تهران را بازبینی کند و آنها را به طور اساسی مورد بازنگری قرار دهد. امتیاز دادن، اسلامگرایان را آرام نمیکند، بلکه آنها را جسور میکند تا هرج و مرج را افزایش دهند. مسأله دیگر فقط ایران و خاورمیانه هم نیست. کشورهای غربی به طرزی فزاینده تحت تأثیر مداخله اسلامگرایان در ساز و کارهای سیاسی و اجتماعی قرار گرفتهاند. البته نباید از نقش گروههای لابی هوادار تهران و عملیاتهای نفوذ مخفی عوامل نفوذ چپگرا و راستگرای رژیم در غرب که پایههای امنیت و دموکراسی را از درون میفرسایند، نیز غافل شد.
هدف قرار دادن اسلامگرایان در داخل خاک ایران یک اقدام تلافیجویانه مشروع است، هنگامی که جمهوری اسلامی جرأت میکند خون آمریکاییها را بریزد. «ایالات متحده باید رهبران رژیم، مقامات ارشد دولت، و فرماندهان سپاه» را هدف بگیرد. «تأسیسات نظامی، شبهنظامی و لجستیکی، و زیرساختهای صنعتی و تجاری متعلق به رهبران رژیم و سپاه پاسداران»دیگر اهداف مشروع هستند. این افراد و داراییها غیرقابل جایگزینی هستند یا حداقل مدت زیادی طول میکشد تا رژیم آنها را جایگزین کند. علاوه بر این، حمله به چنین اهدافی تهران را شیرفهم میکند که واشنگتن درباره حفاظت از سربازان و منافع امنیتی خود با احدی شوخی ندارد.
تمام این اقدامات به نوبه خود هاله شکستناپذیری رژیم را در چشم مردم ایران در هم میشکند و به آنها جسارت میدهد تا علیه حاکمان ظالم خود قیام کنند و یک بار برای همیشه از شرشان خلاص شوند. به نظر من«کمک به سرنگونی رژیم اسلامگرا و استقرار دموکراسی لیبرال در ایران» باید هدف نهایی واشنگتن باشد. تنها در آن صورت است که ایران به یک عضو محترم جامعه جهانی تبدیل میشود که همسایگان خود را عزیز میدارد و به گسترش صلح و رفاه و دموکراسی در سرتاسر جهان کمک میکند.
نویسنده: دکتر رضا پرچیزاده، نظریهپرداز سیاسی، تحلیلگر امنیتی،کارشناسفر هنگی و پژوهشگر«انجمن خاورمیانه» در فیلادلفیا