پیوند بین دو جنگ
در چند روز گذشته، دو بیانیه برای باز تعریف خاورمیانه منتشر شده است ، اگرچه این بیانیه نه از سوی اسرائیل یا حماس، بلکه توسط متخاصمان در درگیری بیش از هزار مایل دورتر صادر شده است. اولین مورد از مسکو بود که گفت مناقشه در اوکراین تا پایان سال 2024 حل خواهد شد. دیگری از کیف بود که چارچوب زمانی مشابهی را برای حل و فصل ارائه کرد.
استراتژی روسیه در آغاز تهاجم این بود که اوکراین را به سرعت و قاطعانه درهم بشکند. استراتژی اوکراین این بود که به اندازه کافی مقاومت کند تا اراده روسیه برای مبارزه را از بین ببرد. هیچ کدام موفقیت آمیز نبودند و جنگ بیش از دو سال است که ادامه دارد. از این رو، اعلامیه ها مبنی بر پایان یافتن درگیریها، بیشتر برای روسیه مشکل ساز بود تا اوکراین، زیرا شهرت این کشور به داشتن ارتشی قدرتمند از بین رفت. در جنگ، موفقیت می تواند در عرض چند روز به شکست تبدیل شود و به نظر نمی رسید که این دو بیانیه تلاشی هماهنگ باشد. تا زمانی که انجام نشود هیچ چیز قطعی نیست. با این حال، منطق پشت هر دو بیانیه با توجه به تاریخ و وضعیت کنونی جنگ درست به نظر می رسد در این بین، اوکراین باید اقتصادی را بازسازی کند که نه تنها خود را حفظ کند، بلکه اوکراین را در سطحی نسبت به بقیه اروپا قرار دهد، در حالی که به سرعت تدارکات نظامی تولید می کند که می تواند از اقدامات بیشتر روسیه جلوگیری کند. وظیفه روسیه تا حدودی متفاوت است. این کشور به اوکراین حمله کرد تا نسبت به ناتو عمق استراتژیک بیشتری داشته باشد. با توجه به این که مسکو نتوانست اوکراین را اشغال کند، اکنون به دنبال مناطق حائل دیگری که حتی کمال مطلوب نباشند، می گردد. این ممکن است کرملین را وادار کند که نفوذ خود را افزایش دهد و شاید بازدارندگی بهتری را در دیگر راههای بالقوه روسیه در مناطقی مانند بالتیک،که شامل کشورهای دانمارک، استونی، لتونی، فنلاند، آلمان، لیتوانی، لهستان، سوئد می شود و هم چنین شبه جزیره بالکان شامل کشورهای یونان، آلبانی، بلغارستان، کوزوو بوسنی و هرزگوین، کرواسی، اسلوونی، مقدونیه شمالی، صربستان، مونتهنگرو، رومانی، ترکیه- بخش اروپایی آن و حتی مجارستان جستجو کند.
برای مسکو، اینها را می توان از نظر سیاسی و اقتصادی مدیریت کرد، بنابراین فقط یک موضوع نظامی نیست، اما جغرافیا حکم می کند که تهدید نظامی باقی بماند، روسیه همچنین باید توازن را در قفقاز حفظ کند، جایی که تهدیدات برای جنوب روسیه می تواند صورت بگیرد و آمریکا و ناتو در کمین آن هستند. شاید مهمترین ملت در این منطقه ایران باشد که از نظر دین و فرهنگ با آذربایجان ( منظور کشور آذربایجان است که از نظر ما ایرانیان ، نامش قفقاز و یا اران است) پیوند خورده است، یک ملت قفقازی که در صورت حمایت توسط یک ملت بسیار قدرتمند، تهدیدی بالقوه برای روسیه است. آذربایجان به عنوان حائل بین روسیه و ایران عمل کرده و اکنون با روسیه متحد شده است. باید توجه داشت که تسلط بر قفقاز دشوار است، اما یک فرصت بالقوه در خاورمیانه باز شده است،منطقا می توان انتظار داشت که خطر یک جنگ میان جمهوری اسلامی ایران از یک سو و اسرائیل و آمریکا از سوی دیگر وجود دارد. باید توجه داشت که ایالات متحده از این جنگ سود چندانی ندارد اما چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد. روسیه از چنین جنگی حمایت می کند، زیرا ایالات متحده را می تواند در جنوب روسیه به دام اندازد و در عین حال در را به روی حمایت و نفوذ روسیه باز کند. همچنین امکان سرمایه گذاری مشترک با ایران در قفقاز از طریق آذربایجان را باز می کند. دو کشور روسیه و جمهوری اسلامی ایران شبکه ای از کشورهای دوست دارند که به طور یکسان دشمن آمریکا هستند. این دشمنان در مجموع با یکدیگر یک نیروی هولناک را تشکیل می دهند.
اگر روسیه بر دولتی نفوذ داشت که پیش از آن با آن روابط قوی نداشته روسه را در موقعیت قدرتمندی قرار می دهد، به ویژه پس از ضربه ای که در اوکراین خورده است. بنابراین روسیه با اتحاد با جمهوری اسلامی ایران ، جناح جنوبی خود را ایمن کرده و موقعیت خوبی برای عملیات آینده خواهد داشت.
در شرایط فعلی، به نظر می رسد مسکو در حال ارسال سلاح به ایران است در حالی که اسرائیل در حال آماده شدن برای یک حمله بزرگ است که واشنگتن با آن مخالف است. این شکاف هدیه دیگری به روسها است، زیرا روابط آمریکا و اسرائیل را که تهدیدی دائمی برای منافع روسیه در خاورمیانه بوده تضعیف می کند. ایران به نوبه خود نسبت به رابطه با روسیه و عوارضی که ممکن است به همراه داشته باشد، محتاط است. اما یک جنگ می تواند تهران را به رغم تردید هایش به مسکو نزدیکتر کند.
این پیوند بین جنگ اوکراین و جنگ اعراب و اسرائیل است. ایالات متحده ممکن است خود را در حال جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران بیابد که نمی خواهد. اما تسلط روسیه بر قفقاز و داشتن ایران به عنوان متحد، عملکرد ضعیف این کشور در اوکراین را جبران خواهد کرد. روسیه را به قدرتی در خاورمیانه تبدیل می کند و ایالات متحده را در موقعیتی قرار می دهد که یا میدان نبرد را رها کند و شکست خورده به نظر برسد یا کند خواهد کرد.
البته ممکن است این اتفاق نیفتد. اما اسرائیل خشمگینانه داد و بیداد می کند، ایالات متحده در حال درک شرایط است، روسیه پس از اوکراین به پیروزی نیاز دارد و جمهوری اسلامی ایران می خواهد بازیگر اصلی باشد. این سناریو آنقدرها هم که به نظر می رسد بعید نیست.
ترجمه: آلبرت بوته ساز - آگوست 2024
نویسنده: جرج فریمن