این همان چیزی است که طی هزاران سال ایران رنگارنگ فرهنگی را شکل داده و در کمتر کشور دیگری چنین نمونهای را میبینیم که ضمن تنوع فرهنگی و زبانی و برخی تفاوتها در آداب و رسوم، اشتراکات و پیوندهای فرهنگی مردم آنچنان قوی باشد که هیچگونه احساس بیگانگی میان مردمان یک کشور در شمال و جنوب و شرق و غرب نباشد. در واقع از بذری که کوروش بزرگ کاشت جوانهای برآمد که تا هزاران سال بعد و با وجود آشوبهای گوناگون در این سرزمین نمایانگر بوده و به کار امروز ما هم میآید.
بزرگداشت کوروش، نه به معنای رفتن و ماندن در گذشته که به معنای احضار این نماد و فراخوانی آن در امروز است؛ یعنی ما به عنوان ایرانیان بکوشیم ضمن احترام به میراث فرهنگی و تاریخی خود و در عین پاسبانی و تقویت همبستگی اجتماعی در کشور و پرهیز از دیوارکشی قومی و قبیلهای، به تنوع و تکثر فرهنگی، آیینی، اعتقادی و حقوق و آزادیهای فردی نیز احترام بگذاریم و به دنبال ملیگرایی دموکراتیک در کشور باشیم. از همین روست که توماس جفرسون، از پدران بنیانگذار آمریکا و نویسنده اعلامیه استقلال این کشور از استعمار بریتانیا، به نوه خود توصیه کرده بود که نخستین کتابی که پس از آموختن زبان یونانی بخواند «کوروشنامه» باشد.
«کوروشنامه» یا «آموزش کوروش» یا «تربیت کوروش» اثر گِزِنفُون (تاریخنگار و فیلسوف اهل آتن) زندگینامه بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی است. گزنفون در این کتاب شیوه پرورش، آموزش و زندگی کوروش بزرگ را نگاشته است. جفرسون در نامهای دیگر به یک دوست ایتالیایی خود، درخواست ترجمهای تازه از «کوروشنامه» به زبان ایتالیایی میکند. وجود دستکم ۴ چاپ مختلف از کوروشنامه در کتابخانه شخصی جفرسون به ثبت رسیده است و جفرسون در یکی از آنها با خط خود دست به مقایسه ترجمه دو نسخه از کتاب زده است. اما چرا کوروش و کوروشنامه در جهان فکری توماس جفرسون برای تأسیس آمریکایی سکولار و دموکرات جایگاهی ویژه داشت؟
پادشاهی کوروش نمونهای است از حکومت عادلانه بر توده کثیری از مردم از اقوام و ملل مختلف. تجربه کوروش هخامنشی در اتخاذ سیاست رواداری و عدم تحمیل باورها و عقاید خود -که در کوروشنامه منعکس است- الگویی را پیشاروی جفرسون گذاشت از حکومتی که در عین گستردگی پهنه خود و وجود بحرانهای پیشرو، آزادی عقاید را تضمین میکند. به نظر میرسید اگر کوروش موفق شده است در جهان باستان با آن درجه از توحش و وجود فرقههای بدوی دینی که در نزاعی بیپایان با یکدیگر به سر میبردند، بیطرفی حکومت را در مقیاسی به گستردگی شاهنشاهی هخامنشی تضمین کند، این کار در جهان مدرن نیز قابل تکرار است. در زمان مکتوب کردن منشور آزادی مذهبی جفرسون، یعنی ۱۱۲ سال پیش از آنکه استوانه حقوق بشر کوروش از دل خاک بیرون آورده شود و محافل تاریخی از وجود لوحی متضمن احیای حقوق اقلیتهای مذهبی در دوره حکمرانی او باخبر شوند، رواداری کوروش از طریق منابع یونانی و لاتین به دوران مدرن رسیده بود.
تاثیرپذیری توماس جفرسون از این وجه حکمرانی شماری از پادشاهان هخامنشی در یادداشتهایی که وی بر حاشیه کتاب «رساله در باب آداب و روح ملتها» اثر ولتر، فیلسوف سیاسی عصر روشنگری در فرانسه نوشته است نیز به چشم میخورد و دیده میشود که عدم تحمیل دین رسمی و رواداری مذهبی داریوش یکم که در امتداد پادشاهی کوروش هخامنشی بوده نظر وی را جلب کرده است. کوروشنامه که پس از تأثیرگذاری عمده در دنیای باستان (از جمله بر اسکندر مقدونی و ژولیوس سزار) به فراموشی سپرده شده بود، در دوره پسارنسانس و آغاز عصر روشنگری بار دیگر احیا شد و با ترجمههای جدید، الهامبخش فلاسفه سیاسی قرار گرفت. از نیکولا ماکیاولی و ژان ژاک روسو تا بنجامین فرانکلین در فکر پسزدن تفکر سیاسی قرون وسطی و ساخت بنای جامعه مدرن و شیوه حکومتداری صالح از نظام اخلاقی که گزنفون در کوروشنامه عرضه میکند تاثیر پذیرفتند. در آمریکا علاوه بر جفرسون، جان آدامز (رییسجمهور دوم آمریکا) نیز به کوروشنامه به دیده کتابی تعلیمی مینگریسته و پسر خود را در دوره مطالعه برای آمادگی حضور در مشاغل دولتی پیش از همه به خواندن کوروشنامه گزنفون مکلف کرده است.
یادداشت برمبنای متنی از پویا زارعی، پژوهشگر تاریخ دانشگاه سوربن پاریس