آقای زیباکلام،
کسی که از ابتدای انقلاب ۵۷ با گروههای اسلامگرای مسلح همکاری داشته و همواره در کناررژیم جمهوری اسلامی ایستاده است، امروز نمیتواند مدعی دموکراسی و حقوق بشر باشد. شما سالها در بطن رژیمی فعالیت کردهاید که با سانسور، سرکوب، محدودیت آزادی اندیشه، تحمیل ترس، و سیاستگذاری مبتنی بر ایدئولوژی، جامعه را به ورطه فقر و استیصال کشانده است. دغدغه امروز شما، نه حقوق بشر، بلکه گریزی از مسئولیت تاریخیتان در تحمیل فاجعهای به نام «جمهوری اسلامی» بر ملت ایران است.
آقای زیبا کلام، اگر واقعاً مدافع دموکراسی و حقوق بشر هستید، چرا هم اکنون در برابر زندانی شدن فاطمه سپهری با حال وخیمش سکوت کرده اید؟ در برابر اعدام معترضان، حجاب اجباری، و حقوق پایمالشده میلیونها ایرانی، کجا ایستادهاید؟ چگونه میتوان از کودکان فلسطینی سخن بگویید، اما چشم بر رنج کودکان سیستان و بلوچستان، کودکان کار در دیگر شهرهای ایران بست؟ چگونه میتوان دموکراسی را تبلیغ کرد، اما دههها در خدمت حکومتی بود که کوچکترین نشانههای آزادی را برنمیتابد؟
مقایسه شما میان بنسلمان و محمدرضا شاه پهلوی نیز از بنیان مغالطهآمیز است. محمدرضا شاه، اگر نقدهایی بر او وارد است، اما ایران را از فقر و محرومیت به سوی آموزش عمومی، مدرنیته، آزادیهای مدنی، و حقوق زنان سوق داد. دانشگاه، ارتش ملی، قانونگرایی و توسعه زیرساختها از میراثهای اوست. اما آنچه شما و همفکرانتان در سال ۵۷ به نام «عدالت» و «مردم» پدید آوردید، اکنون به حکومتی تبدیل شده که نهتنها مردم ایران را، بلکه منطقه خاورمیانه را با سرکوب، نفرتپراکنی و افراطگرایی تهدید میکند.
امروز اگر عربستان سعودی مسیر نوسازی و مدرنیزاسیون را در پیش گرفته، ولو همراه با چالشها، لااقل در مسیر توسعه گام برداشته است. اما ایران، به لطف تفکری که شما از آن برآمدید، گرفتار بحران آب، فقر فراگیر، قطع برق، مهاجرت نخبگان و فرار مغزها، فساد ساختاری و سرکوبهای بیپایان است.
شما نه منتقد سیاسی، بلکه یکی از «نظریهپردازان سقوط تمدن بزرگ ایران» بودهاید. از فداییان فلسطینی تا توجیهگران ولایت مطلقه فقیه، همواره در جبههای ایستادهاید که دموکراسی را تنها در شعار و حقوق بشر را فقط برای مصرف رسانهای میخواهد.
اگر قرار است امروز درباره دموکراسی و حقوق بشر صحبت شود، پیش از هر چیز باید به مردم ایران پاسخ دهید: به راستی برای آنچه از آنان گرفتید، چه پاسخی دارید؟
نویسنده: SUN