در طول اين چهل و شش سال ميهن پرستان، از جان گذشتگان و فداكاران بسيارى در قالب حزب و گروه و يا بصورت انفرادى سعى كردند كه راه چاره اى بيابند و از شرّ اين رژيم خونخوار خلاص شوند، اما متأسفانه همه ناموفق بوده و اكثراً جان شيرين خود را در اين راه مقدس فدا كردند. پس چاره چيست و چگونه مى شود طبق يك فرمول صحيح و متد پيشرفته و نه كلاسيك بر اين حكومت فائق آمد و مردم را از اين رنج و محنت چهل و شش ساله آزاد كرد.
تجربه تمام راههاى ناموفق چهل و شش ساله اكنون روى ميز و در اختيار ما هست و نشان مي دهد كه يك فرد يا گروه هر چقدر هم صادق و خيرخواه باشند، بتنهائى قادر به از بين بردن اين غول نيستند و همواره شكست خورده و باعث نااميدى بيشتر مى شوند. از سوى ديگر مردم هم بدون رهبرى و داشتن يك محور مشترك و قابل تكيه همواره سركوب مى شوند و حركت هاى قهرمانانه آنان با وحشيانه ترين ابزار و شيوه هاى جنايتكارانه سركوب مى شود كه خيزش سال ٩٨ و ١٤٠١ دو نمونه بارز آنست. از طرف ديگر يك نشان مشترك و ملى و قابل قبول براى اكثريت ملت ايران وجود نداشت و همين مسئله بيشتر باعث تفرقه افراد و گروهها مى شد. البته فاكتورهاى ديگرى مانند حمايت كشورها از جمهورى اسلامى و جلوگيرى از سقوط آن به اضافه پولهاى هنگفت از فروش نفت و معادن و ولخرجى حكومت ملايان و نداشتن يك رسانه قوى و فراگير نيز در اين امر دخيل بود و همواره در بزنگاههاى تاريخ بكمك آنها مى آمد و از سقوط رژيم جلوگيرى مى كرد .اما امروز ورق برگشته و شرايط بسيار مهياتر از چهل و شش سال گذشته براى يك تغيير بنيادين در اختيار آزاديخواهان است و اگر دست از نفاق و تفرقه و حزب بازى بردارند با استفاده از تجربه گذشتگان بسرعت مى توانند شاهد پيروزى را در آغوش بگيرند .اما آن مثلث طلائى و سه ضلعى جادوئى كه هر يك بدون دو ديگرى شانسى براى پيروزى ندارند چيست؟
اولين ضلع اين مثلث و يكى از پايه هاى آن قبول يك نشان ملى برگرفته از تاريخ و فرهنگ پيشينيان است و به باور نويسنده تنها نشان ملى كه در اين شرايط مى تواند چنين نقشى بازى بكند و مورد قبول اكثريت ملت ايران قرار بگيرد «پرچم شير و خورشيد ايران» بدون هيچ کم و كاستى است. اين نشان اكنون توسط اكثريت پذيرفته شده و مورد قبول گروهها و سازمانها و شخصيت هاى بسيارى است.
ضلع و يا پايه دوم وجود يك شخصيت دمكرات و باورمند به آزادى و مورد قبول ملت ايران و كشورهاى پيشرفته براى رهبرى و ايجاد يك دولت موقت و گذار به دمكراسى و برپائى يك حكومت مردمى است و به باور من تنها شخصيتى كه اين شرايط و قابليتها را داراست «شاهزاده رضا پهلوى» مى باشد.
ضلع سوم و مهمترين پايه همانا «ملت ايران» است كه تا زمانى كه نخواهند و اراده نكنند و پا به ميدان مبارزه نگذارند هيچ اتفاقى نخواهد افتاد اما نكته كليدى آنست كه هريك از اين اضلاع بدون آن دو ديگر عملاً فلج است و قادر به هيچ تغييرى نخواهد بود. يعنى مثلاً شاهزاده بدون حمايت مردم خلع سلاح هست و هيچ قدرتى ندارد و مردم هم بدون يك رهبرى منسجم هرگز موفق نخواهند شد و پرچم نيز اگر توسط كادر رهبرى و ملت ايران مورد تائيد نباشد عملاً بر زمين خواهد افتاد همانطور كه براحتى در سال ٥٧ از جامعه حذف شد. راه نجات در برپائى اين مثلث طلائى آنست كه شاهزاده رضا پهلوى پرچم شير و خورشيد اين نشان ملى را در دست گرفته و رهبرى خيزش هاى آزاديخواهانه ملت ايران را تا سرنگونى جمهورى اسلامى و نيل به آزادى و ايجاد يك حكومت دمكراتيك و مردمى به عهده بگيرد و مردم نيز از ايشان و پرچم شير و خورشيد حمايت بكنند. امروز براى اولين بار در چهل و شش سال گذشته تمامى شرايط آماده است و ملت ايران مى توانند در اين بزنگاه تاريخى با سربلندى و يك خيزش همگانى يك حكومت دمكراتيك و سكولار را براى خودشان و آيندگان پايه ريزى نمايند .
نویسنده: بهداد جاودان- آتلانتا