مقاله :
مقایسه میان هیتلر و نازیها با دونالد ترامپ و جنبش MAGA قطعاً بسیار پیچیده است. جنگ جهانی ترامپ یک جنگ خونین نیست بلکه جنگی است بر سر تجارت؛ حملات غیرقانونی او به مهاجران با هدف اخراج آنها است، نه نسلکشی.
با این حال، شباهت هایی میان تفکرات هیتلر و ترامپ وجود دارد که نمی توان آنها انکار کرد. این شباهتها بهطور واضح در هفته گذشته زمانی که من در برنامه ای مستند در مورد زندگی هانا آرنت، نجاتیافته یهودی و مورخ و نویسنده کتاب «توتالیتاریسم» شرکت کردم، بیشتر نمایان شد. ( این برنامه مستند با عنوان «هانا آرنت: مقابله با استبداد»، در 25 جون از شبکه PBS پخش خواهد شد).
اکنون، نظریات هانا آرنت پس از فرار از آلمان در سال 1933 به عنوان هشداری برای کشور جدیدش، آمریکا، کاربردی شده است. او در پایان زندگیاش، در زمان ریاستجمهوری نیکسون، استدلال میکرد که در ایالات متحده "بزرگترین خطر استبداد قطعا از سوی عملگرایان است."
تحلیلهای آرنت درباره عواملی که منجر به بهقدرت رسیدن هیتلر شد، به طرز شگفتانگیزی با وضعیت کنونی قابل تطبیق است. پس از جنگ جهانی اول، مردم آلمان که شکست خورده بودند، احساس کردند که از نظر اقتصادی فریب خوردهاند، از این رو، دچار بیاعتمادی به نهادهای از جمله :دولت، رسانهها، دانشگاهها، کسبوکار و احزاب سیاسی شدند. اکنون، مردم آمریکا نیز شرایط مشابهی دارند که در پی جهانیسازی، جنگهای خاورمیانه، بحران مالی جهانی، پاندمی و قطبیشدن سیاسی به وجود آمده است.
در چنین شرایطی، فردی خودساخته و بدون رعایت اصول اخلاقی وارد میدان میشود که با استفاده از «نظریه توطئه»، بر این نارضایتیها دامن میزند. برای هیتلر، دولت های کمونیست و یهودیان دشمنان واقعی بودند؛ اما اهداف ترامپ «کمونیستهای فرضی» بعنی دموکراتها و (در پژواکهایی از هیتلر) «موجودات موذی»، مهاجرانی هستند که "خون کشور ما را مسموم میکنند. طبق تحلیل آرنت، توتالیتاریسم زمانی به وجود میآید که یک حزب سیاسی که معمولاً شامل افراطیها می باشد، جای خود را به یک حرکت جمعی میدهد که به چنین رهبری وابسته است.
راجر برکویتز، بنیانگذار و مدیر مرکز هانا آرنت می گوید، هیتلر ادعا میکرد که «نماینده اکثریت» است، اما چنین نبود. با این حال، روایت منسجم هیتلر از شکایات در مورد گذشته و عظمت آینده بسیاری از مردم را متقاعد کرد. او به ویژه حمایت طبقه کارگر کمسواد و پیشتر بیتفاوت آلمان را جلب کرد. آرنت بر این باور بود که هیتلر به مردم این احساس را میداد که دیگر تنها نیستند و "آنها بخشی از ماهیت بزرگ تری هستند".
هانا آرنت در اولین کتاب مهم خود، «توتالیتاریسم» می نویسد: "موضوع جالب توجه آن است که در بین مردم، افرادی بودند که برای آنها تمایز میان حقیقت و خیال دیگر وجود نداشت. یکی از ارزشهای مورد احترام، «وفاداری به رهبر» بود."
دقیقاً همانطور که دستاندرکاران محافظهکار آلمان در ابتدا فکر میکردند که میتوانند هیتلر را کنترل کنند، همچنین جمهوریخواهان قدیمی این کشور هم در ابتدا بر این باور بودند که میتوانند ترامپ را کنترل کنند. در هر دو حالت، سیاستمداران و رهبران کسبوکار، او را طرد نکردند یا محکوم نکردند. اما در نهایت، هیتلر و ترامپ هر دو از این فضای اعتماد سوءاستفاده کرده و آنها را فریب دادند. هیتلر بازی خود را با این قبیل رهبران آغاز کرد و توانست قدرت مطلق را به دست بگیرد. ترامپ نیز با تسلط بر رهبران جمهوریخواه و استفاده از سیاست اقتدارگرایانه خود، به شکلی مشابه توانست کنترل تمام قدرت را در دست گیرد.
بی تفاوتی در برابر قدرتهای دیکتاتور، هیتلر را به سرعت به نقض قوانین و ساختارهای موجود در آلمان واداشت. این روند بهطور عجیبی مشابه وضعیت کنونی آمریکا است. ترامپ در ماه گذشته در پستی نوشت: «کسی که کشورش را نجات میدهد، هیچ قانونی را نقض نمیکند.»
در کتاب " توتالیتاریسم"، هانا آرنت اذعان داشت که «توتالیترها تمامی افراد مستعد و شایسته را با افراد بی کفایت و نادان جایگزین میکنند»، که نبود هوش و خلاقیت آنها بهترین تضمین وفاداریشان است. مشاوران باتجربهای که در دوره ترامپ تا حدودی نقش بازدارنده داشتند، اکنون جای خود را به دستیاران ناآزموده و دستنشاندهها دادهاند. کابینه ترامپ در دوره دوم خود، تبدیل به گروهی از افراد بیکفایت، نظریهپردازان توطئه و ابلهانی شده است که حتی برنامههای امنیت ملی را بر روی شبکه های تجاری ناامن منتشر میکنند، که این خود نقض قوانین فدرال است.
با همکاری همین افراد بیکفایت، ترامپ در تلاش است تا حاکمیت قانون را با «حکمرانی فردی» جایگزین کند. برای نمونه، کمتر از سه ماه پس از آغاز دولت جدید ترامپ، شاهد بازداشت افرادی توسط مأموران ناشناس و نقابپوش و اخراج آنها بدون رعایت فرایند قانونی هستیم. همچنین، دولت ترامپ ویزاهایی را بدون اطلاع یا دلیل قانونی لغو میکند، در حالی که وزیر امور خارجه مارکو روبیو با افتخار اعلام میکند که «ما هر روز در جستجوی این دیوانگان هستیم» - منظور افرادی که افکار سیاسیشان با ترامپ همراستا نیست.
کنگره، با اکثریت جمهوریخواه خود، در حال واگذاری قدرت خود در برابر قانون اساسی، بهویژه در زمینه مسائل مالی و تعرفهها است. ترامپ دسترسی رسانهها به کاخ سفید را محدود کرده و با صدور دستورات اجرایی انتقامی به دانشگاهها، دفاتر حقوقی و موسسات فرهنگی حمله کرده است، و بسیاری از آنها در برابر این دستورات تسلیم شدهاند.
پس از بهقدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳، هانا آرنت بعدها در مصاحبهای گفت: «سرانجام، احساس مسئولیت می کردم. دیگر باور نداشتم که انسان میتواند فقط نظارهگر باشد.» او در آپارتمان خود در برلین، یهودیان آلمانی را که تحت تعقیب بودند پنهان میکرد و اعمال ضدیهودی را برای ثبت در تاریخ مستند میساخت — تا زمانی که خودش دستگیر شد و در نهایت توانست فرار کند.
در آخرین سخنرانیاش پیش از مرگ در سال ۱۹۷۵، آرنت هشدار داد که حکومتهای توتالیتر تلاش میکنند تا تاریخ را مطابق میل خود بازنویسی یا دفن کنند. از این روی، مردم آمریکا باید احساس مسئولیت کنند، چراکه «زیبایی و عظمت این دموکراسی در حفظ آزادی است، به طوری که باید هم خوبیهای انسان و هم خطاها و نقص های او را صادقانه به رسمیت شناخت» و این، دقیقاً همان راهی است که میتوان با آن، آمریکا را دوباره عظمت بخشید.
نویسنده مقاله: جکی کامز- ستون نویس لس آنجلس تایمز
ترجمه : گروه خبری ایرانشهر