جعفر پناهی، فیلمساز تحسینشده و منتقد نظام حاکم، بار دیگر با خلق اثری بیپرده و جسورانه، صدای مردم ایران را به جهانیان رساند؛ فیلمی که در آن زنان بدون حجاب، جامعه بدون روتوش و فضای خفقان به دور از کلیشهها به تصویر کشیده شد. پناهی با وجود محرومیتهای متعدد، از جمله ممنوعیت فیلمسازی و تهدیدهای امنیتی، مسیر سینمای متعهد را رها نکرد و در دل محدودیتها، حقیقت را روایت کرد.
او هنگام دریافت جایزه در کن، بهجای تمرکز بر افتخار شخصی، از اتحاد و مردم ایران گفت؛ اما آنچه بیش از هر چیز مورد توجه قرار گرفت، تصمیم شجاعانه او برای بازگشت به ایران بود. بازگشتی که نه تنها نشانی از ترس نداشت، بلکه تبلوری از ایستادگی و تعهد به مردم و سرزمینش بود.
حسین رونقی در ادامهی پست خود نوشت:
«جعفر پناهی فقط فیلم نمیسازد، بلکه برای روایت رنج مردم، خودش بخشی از داستان میشود… دیوار ترس فروریخته و ما مردم از زندان، سانسور و از فشارهای شما نمیترسیم و آیندهای که میخواهیم را خودمان میسازیم.»
در پایان این پست، او با یادآوری سخنان زندهیاد بکتاش آبتین، شاعر و عضو سابق کانون نویسندگان ایران، نوشت:
«چیزی که کم داریم اینه که یهسری آدم وایسن مبارزه کنن، یهسری آدم وایسن حقشونو بخوان، یهسری آدم وایسن و پایداری کنن…»
بکتاش آبتین، که خود جان بر سر همین پایداری گذاشت، در یادداشتها و سخنرانیهایش بارها بر ضرورت «فضیلت مبارزه و ایستادگی» تأکید کرده بود. از نگاه او، در جامعهای که سالها تحت فشار سانسور و سرکوب بوده، ایستادن در برابر ظلم و خواستن حق، نه فقط یک انتخاب، بلکه یک فضیلت انسانی و فرهنگی است.
آبتین معتقد بود نسل امروز نیازمند الگوهایی از پایداری است؛ آدمهایی که «سر خم نکنند، حتی اگر بهای آن سنگین باشد.»
جعفر پناهی امروز، در کنار دیگر سینماگران مستقل ایرانی، به یکی از همین الگوها تبدیل شده است. هنرمندی که نه فقط تصویرگر واقعیت، که خود بخشی از مبارزه با تحجر و سانسور است. سینمای او، مسیری روشن برای شکلگیری سینمایی ملی، آزاد و مردمی ترسیم میکند.