ریچارد نلسون فرای (به انگلیسی: Richard Nelson Frye) (زاده ۱۰ ژانویه ۱۹۲۰ - درگذشته ۲۷ مارس ۲۰۱۴) ایران شناس و شرقشناس برجسته آمریکایی متخصص برجسته ایرانشناسی و استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد بود. او به زبانهای فارسی، عربی، روسی، آلمانی، فرانسوی، پشتو، ازبک و ترکی مسلط بودو با زبانهای اوستایی، پهلوی و سغدی آشنایی کامل داشت.
فرای بیش از ۷۰ سال از زندگیاش را صرف مطالعه و پژوهش درباره تاریخ و فرهنگ فلات ایران کرد و یکی از آخرین بازماندگان نسل ایرانشناسان و شرقشناسانی چون آرتور کریستینسن و آرتور پوپ، رومن گیرشمن و پروفسور آلبرت امستد بود که شرقشناسی را در دانشگاههای جهان بنیان گذاشتند و تألیفات بسیاری درباره فرهنگ و هنر و تاریخ ایران داشتند.
مرگ وی به دلیل وصیتش مبنی بر دفن کردنش در حاشیه زایندهرود اصفهان جنجالهایی را در ایران از سوی اصولگرایان به همراه داشت. البته بعدها اخباری از زبان دوستان (افشین زند) این ایرانشناس آمریکایی منتشر شد که میگفت، او در سه هفته آخر عمر ترجیح می داده تا در یزد یا شیراز هم دفن شود.
اما اجازه بدهید تا این چهره درخشان شرق شناسی را که به ایران دوستی شهره بود بیشتر بشناسیم.
او در خانوادهای سوئدیتبار در ایالت آلاباما زاده شد و بعد به همراه خانواده به ایالت ایلینوی نقل مکان کرد. در دوران نوجوانی با مطالعه داستانهای تاریخی به شرق و تاریخ آن علاقهمند شد و به همین سبب همزمان با تحصیل در رشته فلسفه در دانشگاه ایلینوی، در رشته تاریخ نیز به تحصیل پرداخت و زبان عربی و ترکی و هنرهای اسلامی را آموخت. در آنجا با آلبرت اومستد آشنا شد و مجذوب سخنان او درباره کشفیات جدید موسسه شرقشناسی در تخت جمشید شد و مطالعات خود را در این زمینه دنبال کرد. پس از گذراندن دورههای چینشناسی و باستانشناسی چین و ژاپن، نزد محمد سمسار که کارشناس فرش در گمرک آمریکا و دارای مدرک دکترا از دانشگاه پنسیلوانیا بود زبان فارسی آموخت. فرای به کمک او کتاب «تاریخ بخارا» اثر نرشخی را ترجمه کرد و همین تبدیل به رساله دکتری وی در دانشگاه هاروارد شد. در سالهای ۱۹۴۳ و ۱۹۴۴ به ایران و افغانستان و هند سفر کرد و در این سفرها به آثار باستانی علاقه وافری یافت. در سال ۱۹۴۶ با ارائه ترجمه کتاب تاریخ بخارای از انجمن بورسیههای دانشگاه هاروارد بورسیه شد و در دانشکده مطالعات مشرقزمین و آفریقا در لندن به تحصیل زبان سغدی و پهلوی پرداخت و پس از بازگشت به هاروارد شروع به تدریس انسانشناسی و تاریخ و مذاهب خاورمیانه کرد و همزمان زبان ارمنی را آموخت. به سبب تلاش وی برای ایجاد کرسی تدریس زبان ارمنی و ارمنیشناسی در دانشگاه هاروارد، لقب «ارمنی افتخاری» را دریافت کرد.
فرای دارای همسری ایرانی-آشوری به نام عدن نبی بود و فرزندان وی به موجب علاقه به ایران، دین خود را به زرتشتی تغییر داده بودند. وی در ۹۱ سالگی و در مرداد ۱۳۸۹ (ژوئیه ۲۰۱۰) از سوی احمدینژاد قول خانهای تاریخی و مجلل در اصفهان برای زندگی در ایران تا پایان عمرش را دریافت کرد.اما وعده تو خالی رییس جمهوری دروغ پرداز ایران در عمل هرگز آن وعده تحقق نیافت و بعدها گفته شد که خانه ریچارد فرای برای تبدیل به هتل سنتی از طرف دولت به شخص دیگری فروخته شد.
ریچارد نلسون فِرای، روز پنجشنبه ۲۷ مارس ۲۰۱۴ (هفتم فروردین ۱۳۹۳) در سن ۹۴ سالگی در شهر بوستون درگذشت. فرای در وصیتش خواسته بود پس از مرگش در اصفهان و در کنار رودخانه زایندهرود نزدیک آرامگاه پروفسور آرتور پوپ شرقشناس معروف به خاک سپرده شود. ولی آن نیز عملی نگشت و کشور تاجیکستان در عوض از آمادگی برای خاکسپاری دکتر فرای در خاک خود خبر داد. روزنامه کیهان چاپ تهران که به وسیله عوامل اطلاعاتی و بدنام نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی اداره می شود، در این میان فرای را یک مامور سازمان سیا و مخالف حکومت جمهوری اسلامی ایران مینامد، آوردن جسد ایشان به اصفهان را تلاشی توسط «حلقه انحرافی» خواند و به مجموعه از حرکت های سازمان یافته مشکوک دامن زد که از تعارض با دفن این ایران شناس نامی در کنار آرامگاه استادش در حاشیه زاینده رود جلوگیری کرده است.
***
تلاشهای ریچارد فرای منجر به ایجاد کرسی تدریس مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا شد و او به عنوان اولین استاد کرسی مطالعات ایرانی منصوب شد. بعدها آنجا را به قصد هاروارد ترک کرد و این سمت پس از او به احسان یارشاطر محقق ایرانی واگذار شد. در دانشگاه هاروارد صدرالدین آقاخان دانشجوی فرای در رشته تاریخ ایران بود. فرای نامهای به پدر او که رهبر بزرگ فرقه اسماعیلیه بود، نوشت و آقاخان در پاسخ موافقت کرد هزینه یک کرسی تدریس مطالعات ایرانی در هاروارد را بپردازد. همچنین یکی از برجستهترین کارهای فرای در هاروارد تأسیس «مرکز مطالعات خاورمیانه» بود. او یکی از بنیادگذاران «مرکز مطالعات خاورمیانه» در تهران و مدتی هم مشاور کتابخانه پهلوی بود و نخستین مدرسه تابستانی مطالعات ایرانی را در دانشگاه شیراز سازمان داد. وی سالها در ایران در سازماندهی کنگرههای ایرانشناسی سهیم بود و در خارج از ایران نیز با دانشگاههایی که علاقهمند به مطالعات ایران و آموزش زبان فارسی بودند همکاری داشتهاست. این ایران شناس پُرکار دربارهی دوره های گوناگون تاریخ ایران از جمله تاریخ هخامنشیان، پارتیان، ساسانیان، سامانیان و تیموریان کتاب و مقاله دارد. وی همچنین در ادیان ایرانی (میترایی، زروانی، زردشتی، مانوی و مزدکی) تحقیق کرده و نقدهایی نوشته است. او در پژوهشهای خود به انواع منابع تاریخی ایران، از سنگ نوشتهها و سکهها گرفته تا متون اوستایی و پهلوی توجه داشته است.
فرای گذشته ماوراءالنهر را بیشتر از هر کس دیگر میشناخت و در منطقه از اعتبار و وجههی علمی بالایی برخوردار بود. فعالیتها و آموزشهای فرای که بر بنیانهای فرهنگی ایرانی در آسیای میانه تاکید میکرد را میشود از مهم ترین عواملی دانست که ساکنان این مناطق را با ریشههای فرهنگی ایرانی خود پیوند داد. وی در کتب و مقالات پر شمار دربارهی سهم ایرانیان در تاریخ آسیای مرکزی فراوان قلم زده، تا آنجا که میتوان گفت دست نوشتههای او در باب تاریخ ایران بیشتر معطوف و متمایل به صفحات شرقی فلات ایران تا حدود دشتهای مرغزاری(سبزه زار) ایران نشین آسیای داخلی میشد.
فرای در مقاله ی «فر کیانی در ایران باستان» به اعتقاد ریشه دار شاهان ایران باستان به حمایت ایزدی و تایید الهی، اشاره میکند و در مقالهی کوتاهی که در آن با استناد بر نقاشی «جیمز موریه» از ویرانهیی را که پنداشته میشد آتشکدهی «بیشابور» بوده است، ثابت کرد این بنا دارای سقف بوده و آتشکده یی روباز نبوده است. در این نقاشی در بالای دیوارهای بنا پنجرههای وجود داشت که اکنون، باقی نمانده است؛ وی با بررسی تلاشهای پیشین برای خواندن «کتیبه گور کوروش»، اثبات کرد که این متنی است به زبان پارسی باستان و خط آرامی که به فرمان یکی از آخرین پادشاهان هخامنشی تهیه شده است. نلسون فرای از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ عضو افتخاری سازمان پرشن گلف آنلاین بود و همواره با ارسال نامه به تحریف کنندگان از نام خلیج فارس دفاع نمود.
فرای بخاطر زحمات و پژوهشهای شرقشناسی و ایرانشناسی از مراکز مختلف جوایز متعددی دریافت نموده است. در ایران نیز در چند مناسبت مورد تقدیر قرار گرفته است. در ۲۸ آذر ۱۳۸۲ خورشیدی آیین گرامیداشتی به مناسبت پنج دهه خدمات خستگی ناپذیر پروفسور فرای برجستهترین ایران شناس جهان به همت «جامعه بینالمللی فرهنگ ایرانی» و «انستیتوی آمریکایی مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا» برگزار شد. وی در سال۱٣٨٣، سیزدهمین جایزه ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار یزدی، را دریافت کرد. در نوزدهمین جشنواره بینالمللی خوارزمی در سال ۱۳۸۴ از وی به عنوان میهمان افتخاری جشنواره و به پاس تلاشهای وی در شناساندن هر چه بیشتر قلمرو فرهنگی و تاریخی ایران و ایرانیان تقدیر شد.
شادروان دهخدا به سبب علاقهمندی فرای به ایرانی شناسی، به او لقب «ایران دوست» داد. و فرای در امضای خود این لقب را افزود.
از میان مهمترین مقالات وی در زمینه تمدن ایران میتوان به سه مقاله اشاره کرد. مقاله «فر کیانی در ایران باستان» که به اعتقاد ریشهدار در شاهان ایران باستان به حمایت ایزدی و تائید الهی، اشاره میکند و مقاله کوتاهی که در آن با استناد بر نقاشی جیمز موریه از ویرانهای را که پنداشته میشد آتشکده بیشابور بوده، ثابت کرد این بنا دارای سقف بودهاست و آتشکده روباز نبودهاست. در این نقاشی در بالای دیوارهای بنا پنجرههای وجود داشت که اکنون باقی نماندهاست. و مقالهای دیگر که «سنگنبشته آرامی گور کوروش» نام داشت. فرای با بررسی تلاشهای پیشین برای خواندن این کتیبه، اثبات کرد که این متنی است به زبان پارسی باستان و خط آرامی که به فرمان یکی از آخرین پادشاهان هخامنشی تهیه شدهاست.
***
ظاهرا ریچارد فرای قبل مرگ پیشبینی میکرد خانوادهاش بر سر اجرای وصیت او در ایران با چالش مواجه شوند. افشین زند، پژوهشگر مستقل دانشگاه هاروارد و دوست ریچارد فرای که پروژه مشترکی با فرای تحت عنوان «توماس جفرسون و کوروش کبیر» انجام داده، درباره آخرین روزهای عمر دوست و همکارش چنین اظهارنظر کرده است:
«او در روزهای آخر عمرش چندان نمیتوانست بهوضوح و راحتی صحبت کند. فقط توانست یکی دو هفته قبل از مرگش به دشواری چند کلمه بر زبان بیاورد. قبل از آن، او دچار اختلال زبانی شده بود اما امکان درک نیمی از صحبتها و جملاتش وجود داشت. او دو هفته قبل از مرگش به من راجع به کتابی که با هم راجع به کوروش و جفرسون قرار بود بنویسیم، صحبت کرده بود.»
افشین زند، در تاریخ ۱۲ اکتبر ۲۰۱۰، نامهای از فرای تحت عنوان «درباره مرگ و خاکسپاری» در اصفهان دریافت کرد. در بخشهایی از نامه آمده است: «من جاسوس نیستم. ایرانیها مرا خوب میشناسند. سابقه من مشخص است. همهچیز از زمانی شروع شد که بهعنوان مدیر موسسه آسیا در دانشگاه پهلوی آن زمان (دانشگاه شیراز) فعالیت میکردم، موسسهای که توسط آرتور اپهام پوپ در نیویورک بنا شده بود. آن زمان زندگی من در شیراز و فعالیتم در ارتباط با آسیا و ایران، شناخت مرا از فرهنگ و تمدن این کشور بیشتر کرد و سالها زندگی در ایران، عشق مرا به این کشور فزونی بخشید. بههمیندلیل تصمیم گرفتم برای تکمیل عشقم به ایران، بعد از مرگم در ایران دفن شوم، اگرچه متولد سوئد هستم اما بیشتر از هر جای دیگر، به ایران احساس تعلق میکنم و فکر میکنم این حق زیادی نباشد. اصفهان، بیشتر از سایر شهرهای ایران، مورد علاقه من قرار گرفت؛ شهری که سالها پایتخت صفویه بود و سرشار از نمادهای ایرانی و اسلامی است.»
در ادامه نامه آمده است: «درست زمان ریاستجمهوری خاتمی بود که درخواستم برای دفنشدن در کناره زایندهرود را دوباره مطرح کردم و ایشان نیز استقبال کردند و شهردار وقت اصفهان و استاندار آن زمان اصفهان نیز موافقت کردند که این اتفاق بعد از مرگم صورت گیرد. زمان رئیسجمهوری احمدینژاد نیز او حتی خانهای در اصفهان به من بخشید که این حق را به من داد تا آخر عمر در اصفهان زندگی کنم و من هشتم آگوست ۲۰۱۰ به اصفهان آمدم. اتهام اینکه برای سیا فعالیت میکردم و چیزهای دیگر شبیه این را قویا رد میکنم.»
***
ریچارد فرای در ۸ فروردین ۱۳۹۳ درگذشت. وی اعلام کردهبود که پس از مرگش، او را در حاشیه زاینده رود اصفهان دفن کنند که این وصیت وی جنجالهایی در ایران از سوی اصولگرایان همراه داشت و فرای را جاسوس آمریکا معرفی کردند.
به گفته سایت انتخاب، در صورتی که دولت ایران موفق به انتقال پیکر وی به اصفهان و دفن وی در کنار زاینده رود نشود؛ امکان دفن وی در شهر دوشنبه تاجیکستان در پی درخواست انتقال پیکر دکتر فرای توسط دولت این کشور به شهر دوشنبه وجود دارد.
احمد سالک نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی خواستار مخالفت رئیسجمهور (حسن روحانی) با دفن پیکر فرای در حاشیه رود زایندهرود شد و با بی شرمی گفت:
فرای و استاد وی از سارقین میراث فرهنگی در کشور هستند و خودشان بارها اذعان کردهاند که با کارهایی که میکردند مردم کشورهایی که در آن فعالیت میکردند را ناراحت کردند.
از طرفی علی مطهری نیز از دولت خواست به تعهداتش عمل کند و اجازه دفن ریچارد نلسون فرای را در اصفهان بدهد. علی مطهری تاکید کرد:
ریچارد نلسون فرای ایرانشناسی بزرگ است و آثار و علاقه بسیاری نسبت به ایران و تاریخ آن دارد. در واقع بههمین دلیل نام ایرانی «ایراندوست» را برای خود برگزید.
محمدتقی رهبر، امامجمعه اصفهان، با گستاخی و توهین، فرای را «زباله غربی» خواند و گفت «مردم اصفهان اجازه چنین کاری را به مسئولان نخواهند داد که جنازه یک فرد جاسوس سیا در اصفهان دفن شود.» از سوی دیگر عدهای در اصفهان تجمع اعتراض آمیز نسبت به تدفین ریچارد فرای در کنار رودخانه زایندهرود برگزار کردند و بر در و دیوار آرامگاه پروفسور آرتور پوپ، مورخ شهیر آمریکائی و همسرش شعارهای نوشتند و خواستار تخریب آن شدند.
عدن نبی، همسر ایرانیآسوری فرای، در واکنش به این که گفته شد همسرش جاسوس سیا بوده جوابیهای منتشر کرد و گفت که شوهرش هیچگاه از سیا، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، پول نگرفته است. وی یادآوری کرد که فعالیتهای «جاسوسی» فرای محدود به جنگ جهانی دوم و علیه آلمان نازی بوده است؛ موضوعی که پنهان نبوده و در نوشتههای خود ریچارد فرای آمده است.
وزارت اطلاعات ایران در سال ۱۳۷۶ کتابی با عنوان هویت منتشر کرده است که در صفحه ۱۳۱ این کتاب که توسط انتشارات حیان به چاپ رسیده، درباره ریچارد فرای آمده است:
«ریچارد فرای چندی پیش به دعوت و تلاش برخی روشنفکران داخلی به ایران سفر کرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخی عناصر نا آگاه اقدام به جمع آوری گسترده اطلاعات محرمانه کرد. ریچارد فرای که همکاری به ظاهر علمی او با سیا امری آشکار است در این سفر تا آنجا پیش رفت که حتی برای جذب برخی مدیران اجرایی و آموزشی کشور اقدام کرد که البته این تلاش با برخی هوشیاریها ناکام ماند.»
کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در ۱۸ فروردین در نامههایی جداگانه خطاب به حسن روحانی رئیسجمهور، وزیر امور خارجه، و استاندار اصفهان از افراد یاد شده خواسته بود تا اجازه حمل پیکر ریچارد فرای به ایران و دفن آن در کنار مزار آرتور پوپ، در شهر اصفهان را صادر نمایند. وی در نامه خود یادآور شده بود:
«چند سال پیش، پس از آنکه شادروان ریچارد فرای اینجانب را وصی خود قرار داد، در معیت ایشان به اصفهان رفتیم و ضمن مذاکره با استاندار وقت آن شهر، مقرر شد پیکر ایشان پس از مرگ، در اصفهان و کنار مزار آرتور پوپ دفن گردد.»
کاظم موسوی بجنوردی در انتهای نامه خود ذکر کرده بود این مرکز ساخت مقبرهای کوچک و مناسب برای ریچارد فرای را تقبل خواهد کرد.موسوی بجنوردی در نامه خود با پیامی که برای سیدعلی خامنهای، رهبر ایران فرستاده است، گفته بود:
«به ایشان گفتم که اگر با آوردن پیکر فرای به ایران موافق نیست، این قضیه را اعلام کند؛ ولی اگر موافق است، سفارش کنند تا این بحث کاملاً فرهنگی، سیاسی نشده و به ضرر ایران تمام نشود.»
در نامهای که از سوی محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران خطاب به محمد نهاوندیان، رئیس دفتر رئیسجمهوری نوشته شد، به اعلام آمادگی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در مورد تحویل پیکر ریچارد فرای در فرودگاه و به خاک سپاری وی اشاره شده است. ظریف در این نامه که روز (۱۳ آوریل/ ۲۴ فروردین) در خبرگزاریهای داخل ایران انتشار یافت، خواست تا ضمن صدور دستور در این رابطه از سوی دفتر ریاستجمهوری، وزارت امور خارجه نیز در جریان امور قرار گیرد.
۲۷ فروردین (۱۶ آوریل) روزنامه جوان نزدیک به سپاه پاسداران به مسئولان دولتی هشدار داد که حتی اگر بتوانند ریچارد فرای را در جایی که وصیت کرده به خاک بسپارند، قادر نخواهند بود یک «گردان نیروی ویژه» را مامور جلوگیری از نبش قبر او کنند.
علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، درخصوص وصیت فرای گفت:
«هر کس وصی ایشان است، برود به وصیتش عمل کند. دولت جدید (دولت حسن روحانی) که وصی ایشان محسوب نمیشود.»
۲۳۳ استاد دانشگاه از دانشگاههایی مانند «صنعتی شریف»، «تهران»، «امیرکبیر»، «علم و صنعت»، «صنعتی اصفهان»، «یاسوج»، «شیراز»، «فردوسی مشهد» و ... در نامهای خطاب به حسن روحانی خواستار اجرایی شدن وصیت ریچارد فرای شدند. در این نامه خطاب به رییس جمهوری ایران آمده است:
«استاد ریچارد فرای، ایرانشناس مشهور و خدمتگزار صادق تاریخ و فرهنگ ایران که در ۶۰ سال گذشته، خدمات درخشانی در شناساندن فرهنگ و تاریخ ایران و بخصوص نقش آن در بسط تمدن اسلامی داشته است، اخیرا به رحمت ایزدی پیوست. بنا به وصیت آن مرحوم، قرار است پیکر او در شهر اصفهان و در کنار زایندهرود به خاک سپرده شود. کوششهای اینگونه افراد در چند دهه اخیر باعث شده است که علیرغم تبلیغات بسیار نامساعد رسانهها، مفهومی بهعنوان فرهنگ غنی ایرانی در جوامع غربی شکل گرفته و گسترش یابد، بهطوری که حتی سیاستمداران دنیای غرب نیز همواره با احترام فراوان از فرهنگ غنی ایران یاد میکنند. جامعه دانشگاهی ایران با توجه به سال فرهنگ، از جنابعالی و دولت محترم انتظار دارد که نسبت به اجرای وصیتنامه استاد ریچارد فرای با احترام و تشریفاتی که شایسته آن خدمتگزار عزیز است، اقدام لازم انجام شود. طبیعی است که تعلل در این امر، نتایج ناگواری برای منافع ملی و سابقهی فرهنگی کشور خواهد داشت.»
با این حال همچنان جنگ قدرت بین جناحهای حکومت در ایران آتشی به پا کرده است که دود آن گویی فقط قرار است در چشم فرهنگ و اعتبار فرهنگی ایران در سراسر جهان رود. سکوت معنا دار مقامات و گفتههای توهین امیز برخی افراد درجه دو که البته واضح است سر خط های خود را از چه مراکزی در قدرت میگیرند پرده ای دیگر از رفتار ناشایست و انحرافی حاکمیت اسلامی ایران را به نمایش گذاشته است. پردهای که در آن برای منافع شخصی و جناحی حتی از حراج آبروی فرهنگی ایران هم باکی در دل ندارند.
به هر روی فرای همچنان که دیده بر جهان فروبست، به زودی چهره در نقاب خاک هم خواهد کشید. چه در کنار زانده رود و چه در هرکجای دیگر که دیر یا زود این سوال پاسخ خواهد گرفت. اما آثاری که از او ماند و خدماتی که در معرفی و شناسایی فرهنگ غنی ایران به جهان کرد هرگز در رخوت سکوت و فراموشی صورت نخواهد کشید.
فرای تا کتابهایش و تا میراث علمیباز مانده از او در تربیت دانشجویان و علاقمندان پابرجاست همچنان ایران شناسی ایراندوست خواهد ماند.
بی هیچ تردیدی بقای عمر آثار او از بقای عمر نابخردان حاکم در تهران بسیار بیشتر خواهد بود و روزگاری خواهد رسید که مردم از او همچنان به نیکی یاد خواهند کرد اما حتی سیهکاریهای حتکمان ایران سوز را جز در برگ های سیاه تاریخ به جا مانده از آنها به یاد نخواهند آورد.
از میان کتابهای بسیاری که فرای درباره تمدن ایران و ایرانیان نوشتهاست میتوان به کتابهای زیر به عنوان برجستهترین آثار وی اشاره کرد.
ترجمه تاریخ بخارا
میراث باستانی ایران
عصر زرین فرهنگ ایران
تاریخ باستانی ایران
میترا (مهر) در باستان شناسی ایران
ویراستاری جلد چهارم از کتاب تاریخ ایران کمبریج (از یورش اعراب تا زمان سلجوقیان)
ایران بزرگ
***
حال باید ایستاد اجازه داد گردش عقربهها، ورق خوردن تقویمها و عبور زمان کار خودشان را بکنند، روزگار خواهد گذشت و همواره از دل آن حقایق روشن و چشم نواز برون خواهند ریخت.
رو سیاهی برای آنانی می ماند که از هیچ ظلمی در حق مردم، فرهنگ و هویت ایرانزمین فرو نگذاشتند و البته افتخار برای آنان که همچون پرفسور ریچارد فرای راه و مسیر زندگی خود را مشتاقانه وقف عشق به آگاهی، تاریخ و بزرگداشت انسانی ساختند.
بی تردید البته سهم ما مردم کوچه خیابان همین که آگاهانه رفتار کنیم و نگذاریم بازیچه دست حاکمان ایران سوز قرار گیریم.