در این مقاله می خوانید :
ویل دورانت در جلد اول «تاریخ تمدن» از امپراتوری هخامنشی به عنوان نخستین امپراتوری بزرگ در تاریخ جهان یاد میکند که از رود نیل و آناتولی (آسیای صغیر) در غرب تا رود سند و آسیای مرکزی در شرق دامنه داشت و بیش از دو سده (از ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) حکمرانی کرد.
کوروش کبیر، بنیانگذار امپراتوری ایران باستان، یکی از نابغههای سیاسی و نظامی تاریخ بشمار میرود. آنچه کوروش را از امپراتوری سازان دیگر تاریخ جدا میسازد شخصیت و رفتار و افکار انسانی او بود.
کوروش در نظر داشت که زیر چتر یک امپراتوری نیرومند و یکپارچه صلح و آرامش میان مردمان برقرار کند. از این رو، وقتی شهری یا دیاری را فتح می کرد به قتل عام و تخریب نمیپرداخت و حتی حاکمان شکست خورده و خانوادههای آنان را عفو مینمود. هنگامی که کوروش فاتحانه وارد بابل شد آزادی دین و زبان و زندگی و فرهنگ به ارمغان آورد. یهودیانی که هفت دهه تحت اسارت حاکمان بابل بودند رهایی یافتند و بسیاری از آنان به وطنشان اورشلیم برگشتند.
این رفتار مدارانه و آزادمنش در استوانهی کورش (سنگ نبشتهای به خط میخی) که در قرن نوزدهم در عراق کشف شد انعکاس دارد.
در تورات (عهد عتیق) ۱۹ بار از کورش و گاهی به عنوان «چوپان» و «مسیح (منجی)» نام برده شده و کورش تنها غیریهودی است که با این القاب ستایش شده است.
گزنفون، نویسنده و سیاستمدار یونانی، در کتاب «سیروس پدیا» یا «تربیت کوروش» کورش کبیر را به عنوان نمونه اعلای رهبری برگزید و سیرت و زندگی او را، پارهای بر اساس تاریخ و پارهای دیگر از روی آرمان خواهی و داستان پردازی، شرح داد.
گفتهاند که وقتی اسکندر مقدونی حکومت هخامنشیان را ساقط کرد، دوبار برای ادای احترام به آرامگاه کوروش رفت. اما اسکندر کجا و کورش کجا؟ اسکندر آن منش و منزلت انسانی کوروش را نداشت و حتی ثمرات امپراتوری خود را نیز ندید و در سن ۳۲ سالگی در بابل هنگام بازگشت به یونان بیمار شد و درگذشت. در حالی که کوروش در ایام پیری در میدان پیکار جان باخت.
تامس جفرسون، یکی از پدران بنیانگذار امریکا و نویسنده اعلامیه استقلال امریکا، به افکار و زندگی کوروش علاقه زیادی داشت و کتاب گزنفون (تربیت کوروش) را دقیقاً خوانده بود و حتی در حاشیهی صفحات کتاب یادداشتهای خود را نوشته بود (نسخهی کتاب جفرسون هنوز هم محفوظ است).
شاید برای ایرانیان تعجبآور باشد که نخستین زندگینامهی کوروش را در تاریخ ادبیات جدید نه یک ایرانی بلکه یک نویسندهی امریکایی نوشته است. جیکوب ابوت (Jacob Abbott)، معلم و مدیر فرهنگی و نویسندهی کتابهای نوجوانان، در سال ۱۸۷۵ میلادی کتاب «کوروش کبیر» را به زبان انگلیسی در نیویورک منتشر کرد، یک رمان تاریخی بسیار شیوا که بر اساس «تواریخ» هرودوت و «سیروس پدیا» گزنفون نگاشته شده بود.
قابل توجه است که کتاب جیکوب ابوت حدود پنجاه سال پیشتر از کتاب «تاریخ ایران باستان» حسن پیرنیا (مشیرالدوله) نگاشته شده بود.
یک رمان تاریخی دیگر با عنوان «کورش کبیر» که حتی شهرت بیشتری دارد، توسط یک نویسنده امریکایی دیگر، هارولد لمب (Harold Lamb) در سال ۱۹۶۰ میلادی منتشر شد. این کتاب را دکتر صادق رضازاده شفق در سال ۱۳۴۰ شمسی به فارسی ترجمه کرد که بارها در تهران به چاپ رسیده است.
در سال ۱۹۷۱ میلادی، مقارن با جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در ایران، بانواشرف پهلوی یک نمونه کُپی از استوانهی کوروش را به عنوان کهنترین منشور حقوق بشر به سازمان ملل متحد اهدا کرد که هنوز در ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک محفوظ است.
در سال ۲۰۱۳ میلادی، موزه بریتانیا در لندن که صاحب و نگهدارندهی استوانه کوروش است این اثر گرانبهای باستانی را در پنج موزه در شهرهای واشینگتن، نیویورک، سانفرانسیسکو، لسآنجلس و هیوستون به نمایش گذاشت. این نخستین بار بود که استوانه کوروش به امریکا میآمد. در این نمایشگاه همچنین نسخه تامس جفرسون از کتاب گزنفون در معرض دید عموم قرار گرفت.
گزنفون کتاب «سیروس پدیا» (تربیت کوروش) را در سالهای ۳۵۰- ۳۶۰ پیش از میلاد نوشت. پس از گذشت قرنها، این کتاب هنوز خواننده دارد. در سال ۲۰۰۶ میلادی لری هدریک (Larry Hedrick)، افسر سابق نیروی هوایی امریکا و تاریخدان امور نظامی، کتاب پُرفروشی با عنوان «کورش بزرگ گزنفون: هنر رهبری» منتشر کرد که در آن متن گزنفون را به زبان روز و از دیدگاه علم مدیریت و رهبری بازنویسی کرده بود. این کتاب را آقای زعیم کوروش به فارسی برگردانده است ( از انتشارات شرکت کتاب، لس آنجلس، ۲۰۰۸).
اخیراً من یک رمان تاریخی جدید در باره کورش کبیر به زبان انگلیسی دیدم که توسط آقای کارول کیروین (Carroll Kirwin) در امریکا منتشر شده است.
آنچه توجه مرا به این کتاب جلب کرد هنگفتی این رمان تاریخی است – در چهار جلد و دارای ۱۸۵۰ صفحه – که میتوان آن را بلندترین رمان تاریخی کوروش بشمار آورد. با پرس و جو توانستم با آقای کارول کیروین تماس بگیرم. مطلب زیر حاصل نامه نگاریهای میان ایشان و من است.
کارول جوزف کیروین در سال ۱۹۳۷ میلادی در بوستون زاده شد. از دانشگاه بوستون لیسانس زیست شناسی گرفت و بعدها فوق لیسانس سم شناسی از دانشگاه سانفرانسیسکو گرفت. آقای کیریون به مدت ۳۳ سال به عنوان متخصص سمشناسی در صنایع و شرکت نفت فیلیپس مشغول به کار بود و در عین اشتغال سفرهای زیادی به اقصی نقاط دنیا کرد و به تاریخ تمدنهای قدیم علاقه یافت. پس از بازنشستگی تصمیم گرفت که یک رمان تاریخی بنویسد. داماد ایرانی ایشان سیروس نام داشت و داستان کوروش را از این داماد ایرانی شنیده بود.
پژوهش و نگارش رمان تاریخی کوروش کبیر دوازده سال طول کشید و در چهار جلد میان سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ میلادی توسط انتشارات Author House چاپ شد. این رمان تاریخی قدری بر اساس واقعیات تاریخی و بیشتر از روی خیال پردازی و آفریدن چند شخصیت خیالی نوشته شده است.
کیروین می گوید: «کوروش یک مرد قابل احترام در تاریخ است. اگر او امروز زنده میبود من حتی به او رای میدادم.» او اضافه میکند: «من در پژوهشهایم هیچ نشانهای نیافتم که کوروش حرمسرا داشت. دو پسر و سه دختر او ، همه از یک زن به نام کاساندان زاده شده بودند. کوروش مردی با شرف بود، نه ستمگر. او دین و مال و زندگی مردمانی را که بر آنها حکمرانی می کرد نابود نکرد. بنیاد خانواده را تقدیت کرد. زندگی مردمان را بهتر و صلحآمیزتر کرد و همه این کارها را بدون قساوت یا پستخویی انجام داد.»
آقای کیروین بر این احساس است که «ایرانیان مقیم و مهاجر در آمریکا متأسفانه شناخت درستی از کوروش بزرگ به عنوان پدر و پایهی فرهنگ ایرانی – آنگونه که من میشناسم – ندارند.»
نام «سیروس» یکی از اسامی بسیار نادر از ایران باستان است که در زبانهای غربی از ان استفاده میشود هم برای اسم کوچک و هم اسم فامیلی (مثلاً «مایلی سایروس» خواننده مشهور امریکایی). کوروش کبیر در تاریخ و ادبیات امریکا جایگاه رفیع و محترمی دارد و بر ایرانیان واجب است که این میراث را زنده و گرامی بدارند. یکی از کارهای ضروری در این عرصه تهیهٔ یک فیلم سینمایی پرشکوه از زندگی کوروش کبیر است. هالیوود فیلم های تاریخی زیادی ساخته است و جای تأسف است که نام و میراث ایران به جای آنکه با فیلمی از کوروش کبیر انعکاس یابد با فیلمهایی چون ۳۰۰ و Argo رقم خورده است.
نویسنده مقاله : رسول سرخابی استاد دانشگاه یوتا