شعر خوانده شده چنین است:

"ای ابابکر؛ ای لعین حقه باز            می کنم لعنت به تو در هر نماز "

اما حقیقت چیست؟

 

دعوای شیعه و سنی ریشه ای 1400 ساله دارد و هیچ ارتباطی با استعمار انگلیس و روسیه تزاری و اسلام آمریکایی ندارد و لازم نیست به مطالبی که نگارنده برای شما می نویسد استناد کنید، خودتان، احادیث شیعه و سنی و از علمای همه فرقه های این دو مکتب در اینترنت تا دلتان بخواهد، خواهید یافت.

شرکت کتاب در سال 2009، کتاب کشف الاسرار روح الله خمینی را که در جمهوری اسلامی ممنوع الچاپ  و ممنوع الفروش است را در آمریکا تجدید چاپ نمود، تا معلوم شود این خمینی که به حلقوم مردم ایران توسط اردوگاه اسلام گرا، اردوگاه چپ و اردوگاه به اصطلاح ملی حقنه شده بود، چه انیرانی و ضد بشری بوده است. این که می گویند بازرگان و اعوان و انصارش از عقاید خمینی بعضاً ناآگاه بوده اند دروغی بیش نیست. 

 این کتاب ردیّه‌ای است بر جزوه‌ای که در سال ۱۳۲۲ در نقد عقاید شیعه امامیه، در هفته‌نامه پرچم (به مدیریت و سردبیری شادروان احمد کسروی )  از علی‌اکبر حکمی‌زاده و با عنوانِ اسرار هزار ساله به چاپ رسیده بود.

این کتاب که  خزعبلات نویسنده ای با اندیشه های یک بیمار روانی به نام خمینی از آن تراوش کرده است را اتفاقاً باید خواند و با دقت خواند. حال ببینید در مورد ابوبکر خلیفه اول پس از محمد ابن عبدالله چگونه نوشته است :  

" و با یک نظر به حال خلفاء و مراجعه به کتب حدیث و تاریخ سنیان معلوم می شود تکلیف آن ها نیز اکنون ما با شیخین کار نداریم و مخالفت های آن ها با قرآن و بازیچه قرار دادن احکام خدا و حلال و حرام کردن از پیش خود و ستم هایی که به فاطمه دختر پیغمبر (ص) و اولاد او کردند و جهل آن ها به دستورات خدا و احکام دین حتی آن که ابوبکر دست چپ دزد را برید و یک نفر را با آتش سوزاند با آن که حرام بود و حکم کلاله و میراث جده را ندانست و اجراء حد خدایی را درباره ی خالد بن ولید نکرد با آن که مالک بن نویره را کشت و در همان شب زن او را گرفت و عمر کارهایش بیش از آن است که گفته شود. مثل امر کردن به سنگسار کردن زن حامله و زن دیوانه و امیرالمؤمنین او را نهی کرد و اشتباه گفتن در حکم مهریه و یک زن از پشت پرده، خطای او را گفت. آن گاه عمر گفت :همه ی مردم حتی زن های پشت پرده احکام خدا را از من بهتر می دانند و بر خلاف حکم خدا و پیغمبر متعه ی حج و زن ها را حرام کرد و در خانه ی پیغمبر را آتش زد لکن عثمان و معاویه و یزید را که همه ی عالم می شناسند. این ها می گویند خدا اطاعت معاویه و یزید را واجب کرده. پس قتل و غارت های معاویه و کشتن یزید حسین بن علی را و غارت کردن و قتل عام کردن مدینه را حکم خدایی باید دانست و کسانی که برای کشتن حسین بن علی حاضر نشدند، مخالف خدا باید تشخیص داد."

 

سید علی خامنه ای  نیز در اهمیت کتاب «کشف اسرار» چنین داد سخن داده است: 

"در همین شهر قم اگر کتاب «اسرار هزار ساله» از سوی یک فرد منحرف که ترکیبی از تفکرات سکولاریستی و گرایشهای وهابیگری داشت، منتشر نمیشد، امام بزرگوار ما نمیرفت درس خود را مدتی تعطیل کند و کتاب «کشف الاسرار» را بنویسد؛ که در این کتاب، اهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه، نخستین جوانه‌هایش مشاهده میشود.بازتولید این تفکر مهم فقهی و شیعی در کتاب «کشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است."

 

خواننده باید توجه داشته باشد که خمینی ملعون به بریده شدن دست توسط ابوبکر اعتراضی ندارد، بلکه اعتراض او به این است که چرا دست راست دزد را نبریده است و دست چپش را بریده است. در مورد ایراد به آتش زدن هم نه در مخالفت با کشتن متهم بوده بلکه نوع کشته شدن متهم مورد اعتراض خمینی بوده است، چرا که خمینی بر این باور است که  پیغمبر سزای او را نه در کشتن با آتش نمی دانسته بلکه احتمالاً کشتن او را مثلاً با سنگسار از نظر خمینی ملعون درست می دانسته است. 

این  بگیر و ببند کسانی که به ابوبکر اسائه ادب کرده اند و شعر علیه او گفته اند جز مردم فریبی چیز دیگری نیست. ملت ایران ، شیعه زاده و سنی زاده و هر دین دیگری زاده از این موهومات گذر کرده اند و بر این عقیده اند که هیچ کسی را به خاطر عقیده اش نمی توان تحت تعقیب قانونی قرار داد، عیناً بمانند کشورهای آزاد و پیشرفته غرب.

 

فریاد ملت ایران این است : «نه به تفتیش عقاید»