تروریسم و آنچه از آن نمی‌دانیم
به روز شده در      سه شنبه 20 آبان 1393     -   Tuesday November 11 2014

دکتر مهدی آقازمانی
در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت‌ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور دولتی می‌گویند و نیز کردار گروه‌های مبارزی که برای رسیدن به هدف‌های سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می‌زنند، تروریزم نامیده می‌شود.
تبلیغات در خبرگزاری ایرانشهر
دکتر کامران یدیدی
ترور در زبان فرانسه، به معنای دهشت و دهشت افکنی است. در لغتنامه دهخدا آمده‌است: «ترور مأخوذ از Terreur و به معنای قتل سیاسی به وسیله اسلحه در فارسی متداول شده‌است و تازیان معاصر إهراق را به جای ترور به کار می‌برند و این کلمه در فرانسه به معنای وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم اصول حکومت انقلابی است که پس از سقوط ژیروندن‌ها (از ۳۱ مه ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴م) در فرانسه مستقر گردید و اعدام‌های سیاسی فراوانی را متضمّن بود.»
در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت‌ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور دولتی می‌گویند و نیز کردار گروه‌های مبارزی که برای رسیدن به هدف‌های سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می‌زنند، تروریزم نامیده می‌شود. حملاتی مانند اقدام تروریست‌ها در منهدم کردن برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ عملیاتی تروریستی به شمار می‌رود.
ترورگری روش حکومت‌هایی است که با بازداشت و شکنجه و اعدام و انواع آزارهای غیرقانونی، از راه پلیس سیاسی مخفی، مخالفان را سرکوب می‌کنند و می‌هراسانند، و یا روش دسته‌های راست یا چپی است که برای افکندن یا هراساندن دولت به آدمکشی و آدم دزدی و خرابکاری دست می‌زنند. از برخی جهات ترور به معنای کشتار سیاسی نیز به کار می‌رود و کسانی را که به کشتار سیاسی دست بزنند ترورگر (تروریست) می‌خوانند. در دنیای پیشرفته قرن بیست و یکم به دلیل تأثیراتی که نا آرامی بر روی اقتصاد جهانی دارد، برخی از ترور ها جهت ایجاد نا هنجاری در کشوری خاص و در نتیجه آن رکود اقتصادی در یک یا چند کشور استفاده می‌نمایند. از مصادیق بارز تروریسم دولتی رفتار خشونت بار رژیم جمهوری اسلامی در داخل و خارج از مرزهای جغرافیایی ایران است که در سی و چند سال گذشته با استفاده از این روش در راستای منافع حکومتی خود سود برده است. حال آنکه برخی از سران و پایه گذاران این رژیم نیز خود قربانی مجموعه ای از ترورهای زنجیره‌ای در سال‌های نخستین بعد از انقلاب شدند که عمدتا به واسطه فعالیت‌های خشونت بار گروه مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی در داخل ایران انجام شد.
واژه تروریسم دولتی واژه‌ای جنجال بر انگیز است. تروریسم دولتی اصطلاحی است که برای دخالت دولت یا دولت‌هایی در امور داخلی یا خارجی دولتی دیگر که به وسیله اجرا یا مشارکت در عملیات تروریستی یا حمایت از عملیات نظامی برای زوال، تضعیف و براندازی دولت مذکور یا کل دستگاه حاکمه آن کشور انجام می‌شود.
کمک های مادی و معنوی (مثل حمایت سیاسی) به گروههای مخالف و مشارکت در عملیاتی چون بمبگذاری، مین گذاری بنادر و سواحل، آدم ربایی، هواپیمادزدی و ترور مقام‌های عالی مملکتی، نمونه‌هایی از تروریسم دولتی است.
برایان جنکینس که از خبرنگاران مشهور در معضل تروریسم است از تروریسم دولتی به عنوان «جنگ از طریق قائم مقام» یاد می‌کند. وی می‌گوید:«این کشورها (پیروان تروریسم دولتی) بر محدودیت‌های جنگ‌های متعارف واقفند، بنابراین ترجیح می‌دهند از امکانات سازمان‌های تروریستی، که خود راساً آنها را ایجاد کرده‌اند یا تغذیه مالی آنها را بر عهده دارند، برای تهدید دشمن یا اخلال در ثبات سیاسی و اقتصادی آن کشور یا ایجاد بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی در آن مملکت بهره گیرند».
 جنکینس معتقد است که این شکل از تروریسم به سرمایه گذاری بسیار کمتری نسبت به یک جنگ متعارف نیاز دارد، دشمن را از پای می‌اندازد و می‌توان ارتباط با تروریست‌ها را به طور کلی منکر شد.
این روشی است که در سه دهه گذشته با حمایت از گروه‌های تروریستی مانند حزب اله لبنان، حماس و گروه مقتدی صدر در عراق در صدر لیست فعالیت‌های سیاست خارجی ایران قرار داشته است.
از سوی دیگر سپاه قدس سازمانی رسمی در قالب نیروهای نظامی ایران است که به صورت سازمان یافته چنین فعالیت‌هایی را سازمان‌دهی و در سطح بین المللی دنبال می‌کند.
تفاوت عمده تروریسم دولتی و تروریسم غیردولتی در مجری آن است؛ بدین معنی که مجری و طراح اعمال تروریستی غیردولتی افراد، گروه‌ها و احزاب اند، و مجری و طراحی اعمال تروریستی دولتی، یک دولت یا چند دولت خاص هستند. علاوه بر این دخالت دولت یا دولت‌ها در اعمال تروریستی دو گونه‌است یا به صورت مستقیم؛ یعنی خود دولت اعمال تروریستی را علیه دولت دیگر انجام می‌دهد.
و یا به صورت غیرمستقیم؛ یعنی به وسیله فرستادن کمک‌های مادی مانند این که اسلحه، مهمات و وسایل پیشرفته نظامی در اختیار گروه‌های مخالف دولت مذکور قرار داده شود یا گستردن چتر حمایت معنوی از گروه‌های مزبور مانند حمایت سیاسی یا اقتصادی یا تبلیغاتی. که در این روش برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و در راس آنها عربستان بیش از دیگر کشورهای جهان سابقه دارد. البته رد پای ایران علاوه بر ارسال چنین حمایت‌هایی برای تقویت گروه‌های تروریستی مخالف صلح در خاورمیانه بر علیه اسرائیل، در تقویت مخالفان شیعی مذهب در کشور بحرین نیز به صورت جدی دیده شده است.
اگرچه اصولا تروریسم برآمده از منافع سیاسی و در راستای اهداف معین است اما همواره مذهب و افراطی گری مذهبی در توسعه تروریسم نقش داشته است.
تروریسم مذهبی اصولا مجموعه از عملکردهای خشونت آمیز است که از سوی پیروان مذاهب صورت می‌گیرد. این تروریسم اساساً ریشه در باور و تفسیر این افراد از آیین و آموزه‌های مذهبی دارد. این شکل از تروریسم زاده یک اعتقاد راسخ سیاسی است به این معنی که فرد تروریست اقدام خود را یک وظیفه دینی قلمداد می‌کند. برخی از تروریست های مذهبی آشکارا متون دینی و کلام خدا را در توجیه عمل خود به کار می‌برند. این در حالی است که از دیدگاه دیگران ممکن است دین تنها یک عامل محرک باشد برای ایجاد و تشدید خصومت و خشونت در بین گروه‌هایی که از نظر مذهبی-نژادی باهم تفاوت دارند.
در این مورد تفاوت شایانی بین اصول مذهب نیست و در تاریخچه تروریسم مذهبی چنین رفتارهایی از پیروان اکثر آیین های مذهبی از ادیان ابراهیمی(یهودیت، مسیحیت و اسلام) گرفته تا ادیان طبیعت محور شرق آسیا(گروه‌های تندروی مذهبی در ژاپن) به چشم می خورد. حال آنکه روایت‌های معاصر از برخی ادیان و قوانین دینی رایج در برخی جوامع پتانسیل خشونت برانگیز بیشتری دارند که به عنوان نمونه می‌توان اسلام و خصوصا قرائت جهادی از آن را مصداق بارز این ادعا دانست.
اساتید جامعه‌شناسی و مطالعات دینی معتقدند: «باید به یاد داشته باشیم که آیین های آسمانی باوجود اصولی که در مورد صلح و مودت ترویج می‌کنند، همواره یک سوی خشن هم دارند. تاریخ ادیان و سنت‌های آن به روشنی گذشته‌ای خونین را نشان می‌دهد. این روند به همان صورت که در اسلام و سیکیسم دیده شده، موید درگیری‌های خشونت آمیزی است که به وضوح در عهد عتیق و عهد جدید از آیین های یهودیت و مسیحیت هم به تصویر کشیده شده است. این تاریخ و تصویری که متون دینی به ما ارایه می‌دهد مبنای توجیه خشونت‌های گروه‌های مذهب گرای امروزی قرار گرفته است.»
با این حال در چند دهه اخیر اسلامگرایان افراطی بیش از هر گروه دیگری در جهان مبادرت به فعالیت‌های تروریستی داشته‌اند.
سابقه تاریخچه ترور در عصر معاصر نشان می دهد که اگرچه تا پیش از آغاز دهه 1970 پیروان آیین سیک در هندوستان پیشتازان ترور در سده معاصر بودند اما در چهل سال گذشته اسلامگرایان توانسته اند بیش از 35 درصد از کلیه عملیات‌های تروریستی در جهان را به نام خود ثبت کنند. گفته می‌شود در 15 سال اخیر این رقم رشد فزاینده‌ای داشته است اما همچنان هیچ موسسه معتبر بین المللی در این خصوص آمار رسمی منتشر نکرده است.
یکی از دلایل انتشار خشونتگرایی اسلامی و به تبع ان تروریسم اسلامی در چهار دهه اخیر، گسترش تفکر جهادی در ساختار نظام سیاسی اسلامی، افزایش درآمد برخی کشورهای اسلامی نظیر ایران و عربستان و قطر از محل درآمدهای نفتی، دخالت مستقیم مسائل مذهبی در ساختار سیاسی و اداره حکومت برخی کشورهای مسلمان مانند ایران، تغییر هدف حملات تروریستی از اسرائیل به عنوان دشمن مشترک جهان عرب و اسلام به ایالات متحده آمریکا و کلیت جهان غرب، افزایش سرمایه گذاری‌های دولتی در تجهیز سازمان‌های چریکی و زیر زمینی، گسترش دامنه دست رسی افراطیون به رسانه‌های اینترنتی و جذب نیروهای جوان و مغزشویی آنها، وجود مناطق نا امن و دولت‌های ضعیف محلی در گستره وسیعی از کشورهای منطقه از جمله افغانستان، کشورهای تازه استقلال یافته اتحاد جماهیر شوری در آسیای میانه، سومالی، سودان،عراق، پاکستان، ایران، یمن و سوریه و در راس همه تلاش متمرکز دولتی برای نهادینه کردن خشونت با اجرای احکام خشونت آمیز در جامعه از قبیل اعدام در ملا عام، سنگسار، گردن زدن، دار زدن و قطع اعضای بدن است که قبح خشونت و حفظ حرمت انسان را زیر سوال برده است.
با این حال افراط گرایی مذهبی از اصلی ترین دلایل رشد تروریسم در چند دهه اخیر قلمداد شده است.
اگرچه كمتر كسی پيدا می‌شود كه كوبيدن هواپيمای پر از مسافر به مركز تجارت جهانی را بدترين نوع تروريسم نداند. اما خشم ناشی از آن حملات باعث شد اين مساله كه هنوز بر سر معنی اين كلمه اختلاف هست پنهان بماند. بحث بر سر اين كه چه كسی تروريست و چه كسی مبارز راه آزادی است هنوز در بسياری زمينه ها پايان نيافته است.
تاكنون تنها چند كشور در جهان تعريف تروريسم را در قوانين خود گنجانده‌اند. يكی از اين كشورها بريتانياست. ”قانون تروريسم 2000“ بزرگترين مصوبه درباره تروريسم درسراسراروپا قلمداد شده است.
بر اساس اين قانون، تروريسم يعنی انجام دادن يا تهديد به انجام اعمالی كه هدف آن نفوذ بر دولت يا عموم مردم برای دست يافتن به يك آرمان سياسی، مذهبی يا ايدئولوژيكی است. اين گونه اعمال شامل خشونت جدی عليه مردم يا به خطر انداختن جان افراد، به خطر افكندن سلامت و امنيت عموم، يا خسارت جدی به دارايی ملی است.
در زمان تصویب این تعریف پيشنهادی كه توسط كميسيون اروپايی طرح شده بود شامل طيف گسترده‌تری از جنايات مشخص تحت عنوان تروريسم بود. 
اين فهرست شامل قتل نفس، گروگان گيری، تصرف وسايل نقليه عمومی، انتشار مواد آلوده کننده و ايجاد اختلال در شبكه‌های رايانه‌ای است.
اما مصوبه پيشنهادی اتحاديه اروپا، انگيزه‌های تروريستی ‌-‌سياسی مذهبی يا ايدئولوژيكی‌- را تعريف نمی‌كند. درعوض می‌گويد كه تروريسم يك حمله عمدی به وسيله يك گروه يا فرد عليه يك كشور، نهادهای آن و مردمش است، كه هدف آن ارعاب آنها و لطمه زدن يا تخريب ساختارهای اجتماعی، سياسی و اقتصادی است.
اين تعريف خشك اما همه جانبه جای ويژه‌ای برای عمليات تروريستی كه ممكن است از دولت ها سربزند باز نكرده است. با اين حال اين موضوع بسيار مهم و ضمنا جنجال آفرين است.
در خلال آغاز جنگ دوم خلیج فارس ايالات متحده آمريكا شش كشور را رسما به عنوان حاميان تروريسم معرفی می‌کند: عراق، ايران، ليبی، سوريه، كره شمالی و سودان. 
در آن سوی اين معادله اعراب هستند كه اسراييل را به خاطر رفتارشان با فلسطينی‌ها به تروريسم متهم می‌كنند. اسراييل اين اتهام را غيرمنصفانه مي داند و آن را رد می‌كند. اسراييل مدت ها پيش از جرج بوش، می‌گفت كه خود درحال ”جنگ“ عليه تروريسم است و همواره اهداف خود را بر قتل هدفمند رهبران گروه های تروریستی متخاصم با اسرائیل متمرکز کرده است.
اگرچه تعریف حقوقی تروریسم متاسفانه ميان حمله به غيرنظاميان و اعضای نيروهای امنيتی فرق نمی‌گذارد، با اين حال، اين فرقی است كه اغلب مردم بدان قائل هستند. در سراسر جهان در مورد اين مساله كه غيرنظاميان يا رهگذران بی گناه - درمقابل نظاميانی كه در حملات غافگيرانه كشته می‌شوند- نبايد هدف قرار گيرند، توافق نظر وجود دارد.
با چنین معياری دوگانه‌ای در مورد خاورميانه، نيروهای امنيتی محمود عباس كه به سربازان اسراييلی شليك كنند تروريست نيستند، اما يك بمبگذاری انتحاری در اتوبوس يا در بازار يك اقدام تروريستی محسوب می‌شود. اما حماس، گروه اسلامی فلسطينی، با اين نظر مخالف است. 
شيخ احمد ياسين، تئوریسین بنیادگرای اسلامی و از بنیانگذاران حماس، حملات انتحاری از سوی پيروانش را همواره تلاش «جوانان برای آزادی» توجيه می‌كرد. او مشخصا در مقایسه کارکردهای تروریستی حماس با واقعه یازده سپتامبر در گفتگو با یک نشریه لبنانی گفته بود كه «حملات عليه آمريكا بدون مقصود مشخصی بوده كه متجاوزان مرتكب آن شده اند. اما حمله به مردم و نظامیان اسرائیل هدفمند است و قصد آزادی فلسطین را دارد!»
برهان اصلی شيخ ياسين همان است كه جنگجويان آزادی به كار می‌گرفتند: درصورتی كه آرمان عادلانه باشد، به كار گرفتن هر وسيله‌ای برای رسيدن به آن حق است. به طور خلاصه: هدف وسيله را توجيه می‌كند. همین سیاست در خلال سال‌های 1950 تا 1953 از سوی گروه تروریستی «بریت هاکانایم» از سوی تندروهای یهودی علیه مسلماناندر همین منطقه از جهان کاربرد داشته است.
به علاوه، برای حماس همه غيرنظاميان بي‌گناه نيستند. اين گروه تروریستی می‌گويد كه همه يهوديانی كه در فلسطين (سرزمین‌های تحت اداره دولت قانونی اسرائیل) سكنی گزيده اند، هدف حمله هستند و بايد كشته شوند.
 
با اینکه در بيشتر نقاط جهان اين ذهنيت بلافاصله طرد می‌شود اما در خاک اسرائیل همین ذهنیت همچنان قربانی می‌گیرد. چه از شهروندان با تابعیت اسرائیلی و چه در مقابل در نواحی تحت اداره حماس که مورد حمله‌های تلافی جویانه ارتش اسراییل قرار می‌گیرد.
در خارج از مناقشه اعراب و اسرائیل هم ساير گروه‌هايی كه برای گرفتن سرزمينی يا استقلال می‌جنگند روش‌های مشابهی را در كنار جنگ های چريكی اتخاذ كرده‌اند. يك نمونه استفاده پياپی از بمبگذاری انتحاري توسط ببرهای تاميل در اماكن عمومي سريلانكا است. آنان همچنين به روستاهای ”سينليز“ (قوم غالب در سريلانكا) كه متعلق به خود می دانند بارهاحمله كرده و مرتکب جنایات سازمان یافته شده اند.
جدایی طلبان باسک در اسپانیا نمونه دیگری از این گروه‌ها هستند که روش های خود را منطبق با سیاست های اجرایی ارتش ازادی بخش ایرلند و شاخه شین فین طراحی و باری سالیان متمادی به اجرا گذاشته‌اند.
کشتارهای سازمان یافته مسلمانان در غرب تایلند، سلاخی صداها بودایی تبار در منطق تومور شرقی و نمونه‌های متعدد دیگر در سال‌های اخیر و خصوصا قبل از پیدایش القاعده نشانگر چنین تعاملاتی در عصر حاضر محسوب شده است.
روس ها تا كنون چندين بار تاكيد كرده‌اند كه شورش در چچن، كه تا حدودی از كسانی مانند بن لادن الهام می‌گيرد، مظهر تروريسم بين المللی بوده است. چينی‌ها تقاضا می‌كنند كه آمريكا بايد تلاش آن‌ها برای سركوب جدايی طلبان مسلمان در غرب منطقه «ژينجيانگ» را درك كند. و اسپانيايی‌ها می گويند كه جنگ عليه تروريسم بايد كليه تروريست‌ها، از جمله گروه ”ای تی ای“ را در برگيرد كه برای دست يافتن به يك ايالت مستقل باسك اقدام به بمبگذاری در اتومبيل ها و تيراندازی می كنند. آنها مي‌گويند ”ای تی ای“ نبايد فقط به خاطر اين كه به اندازه مهاجمان القاعده افراطی نيستند، تروريست شناخته نشوند.
”تروريست“ كلمه ای است كه هر كسی به راحتی می تواند عليه دشمنانش به كار برد. به همين دليل در استفاده از آن بارها لغزش رخ داده و يا از آن سواستفاده شده است.
اما اكنون در اين باره كه حمله بدون تبعيض عليه افراد غيرنظامی، مساله‌ای غيرقابل تحمل است توافق نظر گسترده تری پديد آمده است، حالا هر تعريفی روی آن گذاشته شود.
با این حال از فردای یازدهم سپتامبر 2011 نه تنها جهان تغییر کرد، بلکه روند وساختار پیدایش گروه‌های تروریستی و کارکرد آنها نیز کاملا دگرگون شد.
اگرچه القاعده زمانی اعلام موجودیت کرد که افغان‌ها مشغول نبرد با نیروهای شوروی سابق برای اخراج آنها از سرزمینشان بودند. سران عربستان با حمایت شیوخ عرب فتاوای جهاد علیه نیروهای شوروی صادر کردند که در نتیجه آن عده زیادی از جوانان مسلمان پرورش یافته در کشورهای عربی و غیر عربی عمدتا سنی مذهب به افغانستان سرازیر شدند که بارزترین آنها «عبد الله عزام» بود. عزام که دانش آموخته مکتب وهابیت در عربستان بود، در سال 1984 با راه اندازی دفتری در پیشاور پاکستان و در نزدیکی مرز افغانستان، استقبال از به اصطلاح مجاهدین عرب و سازماندهی آنها برای عزیمت به افغانستان را به عهده گرفت. عزام به منظور جمع آوری اعانات بارها به امریکا سفر کرده بود و سازمان اطلاعاتی این کشور با اطلاع یافتن از اندیشه و اقدامات او کمک‌هایی در اختیارش می‌گذاشت. وی نبرد با اتحاد جماهیر شوروی را گام نخست در راه اندازی انقلابی گسترده علیه دولت‌های عرب می‌دانست. اسامه بن لادن که بعدا به عنوان رهبر القاعده مطرح شد و چند سال قبل با تلاش  امریکای کشته شد، معاون عزام بود که در امر جمع آوری پول و تهیه امکانات لجستیکی به وی کمک می‌کرد. در سال 1985 برخی از دولت‌های عرب از جمله مصر، تندروهای سلفی را از زندان آزاد کردند تا روانه افغانستان شوند که از جمله آنها الظواهری رئیس تشکل موسوم به جهاد اسلامی و رهبر کنونی القاعده بود.
 الظواهری از پیروان سید قطب صاحب تئوری «لیبرالیسم غرب اندیشه‌های مسلمانان را فاسد کرد» بود، اما او این تئوری را اینگونه تفسیر کرد که «این فساد شامل نظام‌های دمکراتیک غربی می‌شود». به عبارت دیگر الظواهری معتقد است که دمکراسی به سیاستمداران اجازه داد تا خود را سرمنشا همه قوا بدانند و به همین دلیل قتل آنها و حامیانشان را صادر کرد و گفت: هر کس در پارلمان و یا حزب سیاسی و یا انتخابات شرکت کند و یا دعوت به مشارکت کند، منکر قرآن است و باید کشته شود. الظواهری در پیشاور مستقر شد و اندیشه های تندروانه و خشونت آمیز خود را به پیروانش تلقین کرد و به عنوان رقیبی برای عبد الله عزام که از خشونت کمتری برخوردار بود، درآمد.
در این میان جدایی و انشعاب بین عزام و الظواهری رخ داد. الظواهری بر نفوذ خود و تضعیف هرچه بیشتر عزام افزود و بن لادن را به خدمت گمارد تا از اموالش بهره ببرد و در مقابل به او وعده داد تا وی را به عنوان امیر جماعت جهاد اسلامی (القاعده) منصوب کند و بعد هم چنین کرد و سازمان تروریستی القاعده به رهبری اسامه بن لادن ظهور یافت. گروه الظواهری در اثر کشمکش‌های جاه طلبانه، عبد الله عزام را در سال 1989 با انفجار یک خودرو بمب گذاری شده در پیشاور پاکستان به قتل رساند. گروه های طرفدار القاعده و شیوخ تندرو از سال 1990 با تلقین «پیروزی بر شوروی» به جذب عناصر ساده لوح در سراسر جهان پرداختند. الظواهری با ایجاد تشکل بین المللی القاعده و ایجاد شاخه‌هایی در کشورهای مختلف عمل به مفهوم «جهاد» و عملیات تروریستی را به مردم عادی نیز تسری بخشید. وی این مقوله را مطرح کرد که سرپیچی مردم عادی از تمرد علیه حکام فاسد به معنای این است که یا خود نیز فاسد هستند و یا با سکوتشان مهری بر پذرش فساد زده‌اند و در هر دو حالت مهدور الدم هستند.
عربستان سعودی به عنوان مهد اندیشه بنیادگرای خشن اسلامی با رویکرد سنی از حدود 50 سال قبل رویکرد احداث مساجد، مدارس و مراکز خیریه را در جهان به منظور انتشار اندیشه‌های منطبق با سیاست‌های خود در پیش گرفته بود تا مسلمانان را از یک سو علیه مسیحیت و از سوی دیگر علیه مسلمانان غیر سنی بشوراند . 
با به قدرت رسیدن طیف بنیادگرایان شیعی مذهب در ایران و روی کار آمدن جمهوری اسلامی که همانند عربستان از مدافعان سرسخت ترورسیم بوده است و البته بیشتر از جناح‌ها و حرکت‌های شیعی مانند حزب اله لبنان، جهادیون سیعی در عراق و جبهه علویان در سوریه حمایت می‌کند، برخی کشورهای دیگر از قبیل بحرین، کویت و امارات عربی نیز که حاکمان آنها سران عربستان را برادر بزرگ خود دانسته اند، کوشیده‌اند تا خطر فراگیر جمهوری اسلامی و توسعه بنیادگرایی سیعی جلوگیری کنند.
این رویارویی میان دو جناح فکری افراط گرای اسلامی به آنچه مجموعه غیر قابل کنترل خشونت در عراق، سوریه  و نا امنی در دیگر کشورهای منطقه شناخته می‌شود، منجر شده است.
 این رویارویی بین سعودی ها و رهبران تهران در لبنان نیز با نفوذ سعودی‌ها در آوارگان فلسطینی مقیم لبنان و ارائه کمک های مالی و تشویقی و اعطای بورسیه های تحصیلی و ساخت مساجد و مراکز خیریه و همچنین بهره برداری از برخی عناصر سیاسی این کشور در مقابل زیاده خواهی‌های جمهوری اسلامی در حمایت همه جانه مالی، سیاسی و تسلیحاتی از گروه حزب الله لبنان که شیعی است، شکل گرفته است.
دولت قطر به رغم برخی مشترکات خود با عربستان به خصوص در مورد تحولات سوریه اما، همواره خود را به عنوان رقیب این کشور مطرح کرده است. قطر در برابرتشکل علمایی عربستان، تشکلی موسوم به «اتحاد علمای اسلام» به ریاست شیخ یوسف قرضاوی تشکیل داد و در برابر راه اندازی شبکه تلویزیونی العربیه، شبکه الجزیره را با همان رویکرد اساسی راه اندازی کرد. دو دولت عربستان و قطر به منظور به کنترل درآوردن تکفیری‌ها و بهره گیری از آنها در خدمت به منافع خود با یکدیگر رقابت می کنند که رقابت آنها در تحولات چند سال اخیر مصر و رویدادهای سوریه به وضوح نشانگر حمایت این دولت‌ها از نوع خاصی از اندیشه سیاسی و به تبع آن تروریسم در منطقه است. حال آنکه جمهوری اسلامی نیز کاملا با رویکردی مشابه با حمایت از دیگر گروه‌های تروریستی در همین منطقه زمینه پیدایش ثبات سیاسی را از بین برده است. از همین روست که گستره وسیعی از خاورمیانه به دلیل منازعات مذهبی در بحران توسعه روز افزون گروه‌های تروریستی اسلامی با روکردهای متقابل ، فرو رفته است. بحرانی که علی ارغم آسیب به ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و ملی کشورهای درگیر در آن بیش از پیش به خطری روز افزون برای ترویج خشونت بر علیه جهان دموکراتیک غرب تبدیل شده است.
اما برگ جدید این بازی خونبار در دنیای امروز پیدایش گروه تروریستی داعش است. تشکل موسوم به «دولت اسلامی در عراق و شام» (داعش) چندی قبل و در پی کشمکش میان گروه‌های مختلف وابسته به القاعده بر سر حاکمیت در برخی از مناطق سوریه و لبنان علام موجودیت کرد و به سرعت از طریق دسترسی به رسانه‌های دیجیتال و انتشار ویدیوهایی از خشونت‌های صبوعانه خود، شهرت جهانی پیدا کرد. ذکر این نکته ضروری است که همه گروه‌های تروریستی در عراق، سوریه، لبنان، یمن و دیگر کشورهای منطقه در بستر حمایت های مالی و لجستیک چند دولت اصلی حامی تروریسم در منطقه یعنی ایران، عربستان و... قرار دارند و به قول معروف «سر و ته یک کرباس» هستند. عملیات این گروه ها ی تروریستی عموما چریکی است که بر اساس تصمیم راس هرم تشکیلاتی همواره با نام‌های مختلف در مکان‌ها و زمان‌های مختلف ظاهر می‌شوند. همچنانکه نوع عملیات و تعداد عناصر هر گروه نیز تغییر می‌یابد تا طرف مقابل نتواند برای شناسایی و نابودی آنها برنامه ریزی کند. از سوی دیگر در تشکیلات اینچنینی گاه فردی و یا عده‌ای ساز ناهمگون می‌زنند و یا اهداف دیگری در سر می‌پرورانند که در چنین حالتی راس هرم اقدام به تصفیه درون گروهی می‌کند همچنانکه الظواهری با عبد الله عزام کرد. 
به طور کلی داعش شکل جدیدی از تروریسم نیست که به رویدادهای جاری در منطقه اضافه شده باشد. این تشکل استمرار تشکل موسوم به «دولت اسلامی در عراق» است که ابتدا تحت رهبری ابو مصعب الزرقاوی بود و به رهبری ابوبکر البغدادی فعالیت کرد. به عقیده بسیاری از ناظران داعش پس از حضور در مناطق مرزی عراق و سوریه (استان الانبار در عراق و دیر الزور در سوریه) همواره از حمایت‌های عربستان سعودی و اردن برخوردار بوده است‌، اما به نظر می‌رسد تاریخ مصرف آن رو به پایان است و عناصر آن باید به گروه های دیگری محلق شوند و البته عده‌ای از آنها نیز (به خصوص عناصر غیر عرب) تصفیه شوند.
اگرچه حضور پر رنگ سپاه قدس ایران و کروه های شبه نظامی شیعه در عراق که از حمایت مستقیم تهران برخوردارند به آشوب در منطقه به شدت دامن می زند.
رویکرد سال‌های اخیر جمهوری اسلامی در منطقه خاور میانه همواره به مبارزه خشونت آمیز، حذف فیزیکی، ایجاد نا امنی و در پناه آن ایمن سازی مسیرهای مواسلاتی خود برای حمایت لجستیک از نیروهای حزب الله لبنان را در کارنامه فعالیت های تروریستی دولت ایران ثبت کرده است.
به طور کلی می‌توان نتیجه گرفت در ده سال گذشته تمرکز تروریسم دولتی در جمهوری اسلامی از موضوع حذف فیزیکی و مستقیم مخالفان آنچنان که در دهه اول و دوم بعد از انقلاب مرسوم بود، به توسعه حمایت‌های سازمان یافته از جنگجویان و گروه های مستقل تروریستی برای ایجاد آشوب و جامه عمل پوشاندن به خواسته‌های جمهوری اسلامی تغییر کرده است.
در این سال‌ها هر چه از میزان افزایش لیست اسامی افراد سرشناس ترور شده در خارج کشور به وسیله نیروهای تحت امر جمهوری اسلامی کاسته شده اس، به همان میزان و بیشتر بر گروه‌های تروریستی با رویکرد موافق جمهوری اسلامی در منطقه افزوده شده است.
 
بیشتر بخوانید.....
تبلیغات
HEIDARI SAMAN
دکتر کامران یدیدی
خبرگزاری ایرانشهر در شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت مربوطه به خبرگزاری ایرانشهر می باشد
Iranshahr News Agency Copyright ©