دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بهشدت خواستار پایان فوری جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل بود. بر اساس گزارشها، او در تماس تلفنی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، خواستار توقف حملات هوایی اسرائیل به خاک ایران شده و از تلآویو خواسته بمبافکنهای خود را که بهسوی اهدافی در ایران در حرکت بودند، بازگرداند. این در حالی است که اسرائیل در واکنش به حمله موشکی جمهوری اسلامی به شمال اسرائیل، در تدارک حملات تلافیجویانه بود.
ترامپ بر تلاشهای دیپلماتیک خود تأکید دارد و امیدوار است در صورتی که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، از مخفیگاه خود خارج شود، بتواند با او وارد مذاکره شود و به توافقی برای پایان دادن به برنامه هستهای این حکومت دست یابد. این امید، دلیل اصلی مخالفت ترامپ با ترور احتمالی خامنهای توسط اسرائیل است؛ چراکه بدون حضور رهبر نظام، او شریک معتبری برای امضای توافق در اختیار نخواهد داشت.
این رویکرد ترامپ، یادآور عملکرد باراک اوباما در جریان اعتراضات گسترده ایران در سال ۲۰۰۹ است. آن زمان، خامنهای با اعلام نتایج ساختگی انتخابات، محمود احمدینژاد را پیروز معرفی کرد و میلیونها ایرانی در اعتراض به این تقلب آشکار، به خیابانها آمدند. هرچند ایران پیشتر نیز در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۱ شاهد اعتراضاتی بود، اما موج ۲۰۰۹ بزرگترین جنبش اعتراضی مردم پس از انقلاب ۱۳۵۷ محسوب میشد.
اوباما بیش از یک هفته در برابر این وقایع سکوت کرد. معترضان در خیابانها فریاد میزدند: «اوباما، اوباما، یا با اونا، یا با ما». در نهایت، بیانیهای محتاطانه از سوی او صادر شد. پس از آن نیز خامنهای فاش کرد که رئیسجمهور آمریکا چندین نامه برایش فرستاده و خواستار گفتوگو شده بود. رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی خود در سالگرد تسخیر سفارت آمریکا، با تمسخر گفت: «رئیسجمهور جدید آمریکا حرفهای قشنگی زد. مرتب پیام میداد؛ شفاهی و کتبی: بیایید صفحهای جدید باز کنیم، بیایید همکاری کنیم، بیایید مشکلات دنیا را حل کنیم.»
در نهایت، خامنهای اجازه آغاز مذاکرات را صادر کرد؛ اما فقط بر اساس شروط جمهوری اسلامی ایران. نتیجه این روند، تطهیر تخلفات هستهای گذشته و مشروعیتبخشی به یک برنامه غنیسازی صنعتی بود که محدودیتهای آن از امسال (۲۰۲۵) رو به پایان گذاشتهاند. امروز نیز خامنهای امید دارد همین سناریو تکرار شود.
در این میان، تاریخ یک هشدار دیگر نیز به ما داده است.
در ۱۵ فوریه ۱۹۹۱، جورج بوش پدر در یک سخنرانی در اوهایو، مردم عراق را به قیام علیه صدام حسین فراخواند. مردم پاسخ مثبت دادند، اما بوش هیچ اقدامی نکرد. صدام نیز با اعزام گارد جمهوری، هزاران نفر را قتلعام کرد. اگرچه بعداً آمریکا منطقه پرواز ممنوع و منطقه امنی برای جلوگیری از موج مهاجرت به ترکیه ایجاد کرد، اما بیعملی بوش پدر بیاعتمادی عمیقی در جامعه عراق برجای گذاشت؛ بیاعتمادیای که سالها بعد برای پسرش، جورج بوش، به معضلی بزرگ بدل شد.
مردم ایران نیز از سرنوشت شیعیان و کردهای عراق آگاهاند. امروز بسیاری نگراناند که علاقه ترامپ به دستیابی به یک عکس یادگاری با خامنهای، به قیمت جان هزاران ایرانی تمام شود.
در حال حاضر، بسیاری از مقامات آمریکایی و اروپایی، خطر «تغییر رژیم» را بهانهای برای انفعال مطرح میکنند. این موضوع سابقهدار است؛ همانطور که در گذشته، برخی دیپلماتهای غربی در برابر تضعیف حماس یا مهار حزبالله نیز مقاومت نشان دادهاند.
بیتردید، وقوع جنگ داخلی در ایران پیامدهای فاجعهباری خواهد داشت. اما اگر ایالات متحده نقش فعالی در شکلدهی به یک گذار مدیریتشده ایفا نکند، این سناریو به واقعیت تبدیل خواهد شد.
اگر دونالد ترامپ نمیخواهد در تاریخ بهعنوان نسخه دوم اوباما یا تکرار اشتباهات بوش پدر شناخته شود، باید از حفظ و نگهداشت خامنهای صرفنظر کند و بهسادگی به او بگوید: خامنه ای خدانگهدار!
نویسنده: مایکل روبین - ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵