اما من یکی زیر بار نمیروم که تمایز این دو حزب را با کلماتی مثل خوشاخلاقی یکی و بداخلاقی دیگری توضیح دهم.
مطمئنا هر دو حزب، منافع ملت خود، کارتلهای بزرگ و پایگاههای سیاسی موثر را تامین میکنند. بنابراین تفاوت در این است که دموکراتها، از سیاست تبلیغاتی پیچیدهتر و تئوري موثرتري استفاده میکنند در حالی که جمهوریخواههان معمولا رکتر، بیرودربایستیتر و صادقانهتر رفتار میکنند.
تاکید بر گسترش دموکراسی در جهان، شعار مورد علاقه دموکراتهاست. اما در خاورمیانه تا این لحظه، گسترش دموکراسی به معرکهگیری رهبران اسلام سیاسی مبدل شده است که معمولا مواضع تندتری نسبت به غرب و خود آمریکا دارند. چرا باید دموکراتها، گسترش دموکراسی را مبنای شعارهای خود در سیاست خارجی قرار دهند!؟ من فکر میکنم دلیل هر چه باشد، به پایبندی رهبران دموکرات به این ارزش سیاسی حیات مدرن کمترین ربط را دارد. دموکراتها نشان دادهاند که میان حکومت حسنی مبارک و اخوانالمسلمین در مصر، میان حکومت محمدرضا شاه پهلوی با حکومت روحالله خمینی در ایران، میان حکومت بنعلی در تونس و قذافی در لیبی با اسلامگرایان تندرو، تفاوتی قائل نیستند؛ که یعنی مبنای عمل آنها به هیچوجه پابندی به ارزشهای جهان مدرن نیست.
قابل درک است که شهروند آمریکایی بگوید خاورمیانه دیگر کدام خراب شده است!؟ چرا باید همسر، فرزند، دایی، عمو یا خالهام را بدهم تا از خاورمیانه سود بیشتری نصیب آمریکا شود!؟ خاورمیانه را رها کنید تا در کثافت خودش بغلطد. اما البته در سطوح عالیتر مدیریت سیاسی، این دموکراتها هستند که شیکترین و پذیرفتنیترین بیان را برای این سیاست عزل نظر از خاورمیانه و صرف مماشات با حکومتهای آن در آستین دارند.
ژست صلحطلبی حزب دموکرات، به لحاظ اخلاقی یا ایدئولوژیک، به هیچوجه آبرومندانهتر از سیاستهای تهاجمی حزب جمهوریخواه نیست. فقط نزد افکار عمومی، فریبندهتر و برای طیفهای مختلف سیاسی در خاورمیانه، وسوسهانگیزتر است. چون هر طیفی خیال میکند با باز شدن فضا، فرصتی عالی برای عرض اندام به دست آورده است. اگرچه همه آنها اشتباه میکنند به غیر از رهبران اسلام سیاسی.
در واقع زماني كه در مناظره اخير از بُعد عقلاني به كامنتهاي رقيبان درباره توافق هستهاي با ايران نظر ميكني، استدلالي جز بقاي همين چرخه معيوب را نمييابي. چرا كه در راستاي مديريت استراتژيك خود بر خاورميانه، چاره و آلترناتيو ديگري براي شهروند آن منطقه باقي نميگذارند.
فقط كافيست فراموش نكنيم؛ آنها با همان خونسردی به هواداران جنبش سبز ایران نگریستند که به حوادث سوریه، که به برآمدن اخوانالمسلمین در مصر و ظهور اشکال متنوع اسلامگرایی خشونتطلب در عالم.
حرف واقعی آنها این است: بگذارید این پمپ بنزین بزرگ که نامش خاورمیانه است زیر چکمه اسلام سیاسی له شود. ما برای حفظ جان آمریکاییان، به حداقل منفعت سیاسی- اقتصادی از این ناحیه بسنده خواهیم کرد.
نمیدانم کجا خواندم که هیتلر گفته بود حیف سرباز آلمانی که در خاک آسیا بمیرد.