مثلاً براى تهيه فيلم تايتانيك مجبور شدند كه يك كشتى بزرگ با همان مشخصات تهيه كنند كه حدود دوسال وقت برد.بالاخره شروع فيلمبردارى و پياده كردن سناريو بر اساس فيلمنامه با شركت دهها هنرپيشه و كارگردان و فيلمبردار و صدا بردار و هزاران سياهى لشكر و در نهايت بعد از تبليغ هاى فراوان روزى اين فيلم به روى اكران مى رود و جهانيان را شگفت زده مى كند .

 

در سال پنجاه و هفت نيز دقيقاً «انقلاب اسلامى» به همين صورت اتفاق افتاد . امروز اسناد بسيارى از سرويس هاى خارجى بيرون آمده كه دقيقاً اين مسئله را تأئيد مى كند و نشان می دهد كه وقتى در سال پنجاه تصميم به حذف محمد رضا شاه پهلوى و نابودى ايران گرفته شد، ابتدا سناريویى توسط بخش ايران شناسى دانشگاه كمبريج انگلستان و خانم كاترين لمبتون متخصص امور ايران كه استاد زبان فارسى بود و در حوزه علميه قم بسيار نفوذ داشت نوشته شد و اين خانم بر طبق اسناد منتشر شده معتقد بود كه اين انقلاب بايد بدست مذهبيون كه كاملاً تحت نفوذ انگلستان بودند، اتفاق بيفتد و با يك عقبگرد راه پيشرفت و ترقى ايران را مسدود كند و از همان روز اول بدنبال محك زدن شخصيتهاى مختلف از جمله على شريعتى با عَلَم كردن حسينيه ارشاد و همچنين امام موسى صدر در جنوب لبنان و چند شخصيت درجه دو ديگر بودند اما سرانجام بار ديگر و با توصيه همين خانم كاترين لمبتون قرعه بنام روح الله خمينى خورد و ايشان را لايق ترين براى ايفاى نقش نابود كننده ايران و اجراى منويات استعمار تشخيص دادند و اين دقيقا زمانى بود كه آمريكا هم با اين سناريو موافقت كرده و بعنوان تهيه كننده هزينه آن را تأمين كرد و ابراهيم يزدى را به عراق فرستاد تا روح الله خمينى را با سلام و صلوات به فرانسه ببرند و باقى هنرپيشه هاى درجه دو وسه به ديدار او بروند و با همكارى تمام سرويس هاى جاسوسى جهان سور و سات و تبلیغ اين فيلم شروع شود و پايان داستان را خودتان بهتر از من مى دانيد .

 

 امروز نيز اوضاع دقيقا مثل سال 1356 هست، سناريوى تغيير علی خامنه اى نوشته شده و حالا كارگردان دربدر بدنبال هنرپيشه نقش اول و تهيه كننده نيز در فكر تهيه مقدمات پياده كردن اين سناريو هستند . تصميم آنست كه كماكان اين حكومت اسلامى به شكلى باقى بماند و به هيچ وجه اجازه ندهند كه يك شخصيت دموكرات و ايرانساز قدرت را بدست بگيرد اما چه كسى لايق اين مسند هست؟ مجنبی خامنه ای را محك زدند اما او در حوزه و در بين مجتهدين به هيچ وجه شرايط رهبرى را ندارد چرا كه رهبر و ولى فقيه مطابق نص صريح قانون بايد يك مجتهد اعظم و يك فقيه اعلم و يك آيت الله جامع الشرايط و مورد وثوق حوزه هاى علميه باشد كه اصلا چنين خواصى در مجتبى نيست و ضمنا كسى با وزن و ظرفيت هاشمى رفسنجانى مهره ممتاز استعمار را در كنار خود ندارد تا او را به ساير روحانيون قالب بكند و مردم هم كه قبلا در خيابان نظر خود را داده اند (مجتبى بميرى، رهبرى را نبينى ).

شخصيت بعدى مريم رجوى است كه او هم شانس چندانى ندارد، چرا كه با آن سابقه مشعشع و عقايد مذهبى و ايدئولوژيك مورد تنفر اكثريت ملت ايران است و رهبران سازمان هاى دو يا سه نفره و ورشكسته نيز شانسى در اين ميان ندارند.بنابراين در حال حاضر فعلا قحط الرجال است و كارگردان دارد بسيارى را محك ميزند  تا اين نقش را بنحو احسن بازى بكند. اميدوارم ملت ايران به سرعت از خواب بيدار شوند و اين بار مثل سال پنجاه و هفت و يا سوريه در ماه قبل به يك رهبر دست ساز و منتخب استعمار رضايت ندهند. 

نویسنده: بهداد جاودان - آتلانتا