دکتر مهدی آقازمانی - جامعه شناس:
(به یاد و تقدیم به استاد پیشکسوت منشه امیر)
2- در عصرگاه یکشنبه گروهی از هواداران فلسطینیها که برای «مظلومیت آنها در واقعه انتقال سفارت آمریکا»، در شهرلسآنجلس در مقابل فدرال بیلدینگ تجمع کرده و به زبان عربی شعار میدهند و مانند سربازان گردانهای «عز الدین القسام» چفیه به گردن دارند، در مشاجره با یک بانوی ایرانی هویتشان مشخص میشود که برخی از آنها ایرانیتبار هستند و به اینکه چرا خواهر یک دانشمند به قتل رسیده به دست ماموران وزارت اطلاعات، به دادخواهی خون برادش برخاسته، اعتراض میکنند.
3- انتشار فهرستی از بهترین و بدترین شهرهای جهان در سال 2017 نشان میدهد که شهر غزه جایی که به روایت رسانههای متمایل به چپ سالهاست «در محاصره اقتصادی، اجتماعی و ... اسرائیل»! است در مقایسه با بسیاری از شهرها و پایتختهای دول اسلامی منطقه، از رفاه و امنیت نسبی به مراتب بالاتری برخوردار است و کیفیت زندگی در آن دست کم از شهرهایی مانند دمشق، بغداد، کابل، اهواز، بیرجند و زابل بالاتر است. در حالی که در شهرهای گوناگون ایران از جمله همان اهواز، بیرجند و زابل، مسئولان رژیم اسلامی مردم را به راهپیمایی برای دفاع از «مظلومیت مردم دربند و ستمدیده فلسطین در غزه»! دعوت میکنند. بیآنکه به مردم ایران بگویند زندگی در غزه از بیش از نیمی از شهرهای ایران، مرفهتر، امنتر و راحتتر است.
4- روزهای عید حنوکا، جشنواره روشنایی و امید فرا رسیدهاست. جشنی که یادآور سختترین دورههای تاریخ یک ملت در اعصار تاریخ است. از گذشتههایی دور که تنها چراغ باقیمانده در نیایشگاه مکابیون در زمان جنگ با یونانیان، در حالی که تنها برای یک روز روغن داشته، به مدت هشت روز، روشن میماند تا روزهای سخت دوران جنگ جهانی دوم. روزهایی که آتش شمعها و چراغها و البته «کورههای آدمسوزی» با هم روشن شدند و میلیون انسان بیگناه، قربانی جنون قدرت و تنفر مردانی شدند که خود را «نژاد برتر» میخواندند.
اما تاریخ با گذر روزها ورق خورد. از آن اندیشه خود برتر پندار، تنها عبرتی برای تاریخ ماند و از آن شمعها که در جشن روشنایی در سالهای سیاه جنگ افروخته شده بود، خاطرهای که تاریخ ساز شد.
5- در حالی که برخی دوستان من گرد سفره آراسته به غذاهای سرخ شده در روغن نشستهاند و نماز هَلِل دکلمه میکنند، دوستان دیگرم در همان رسانههای متمایل به چپ، چنان شور برشان داشته که بیا و ببین. آنها از آن 11 نفر و نصفی معترض نوجوان سنگ انداز، قهرمانهای یک شبه تلویزیونی میسازند و رنج کشدار و دردآور 80 میلیون ایرانی قهرمانی را که کمرشان زیر بار استبداد خرد شده است را نمی بینند. شاید هم میبینند و صلاحشان نیست دم برآورند.
خصلت تاریخ این است: روزهای سختش را برای ملتها و کرسیهای قدرتش را برای مستبدان همواره گذرا و لرزان قرار میدهد.